یک جایی در شعر مارگوت بیگل احمدشاملو اینطور ترجمه کرده که:" عشق ما نیازمند رهاییست نه تصاحب..." راستش به گمانم تمام آدم ها یک جا در زندگی به این مرحله برسند که یکی را با تمام دوست داشتنشان، با تمام تمامیت خواهی و مالکیت طلبی شان رها بگذارند، آنقدر که بخواهندش، با تمام وجود دوستش داشته باشند اما زنجیرش نکنند، آزادش بگذارند تا زندگی را در کنارشان باهم و بی هم مزه مزه کنند، که یک وقت فرصت تنهایی داشته باشند، که اسیر هم نشوند. شاید نوعی استقلال فکری وذهنی در کنار هم که عقل و احساس هردو تایید میکند و شاید نوعی دوست داشتن عمیق که به جرات بتوان نامش را عشقی واقعی نهاد. به گمانم تمام آدم ها یک روز آن یک نفر را پیدا کنند.