نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شادی» ثبت شده است

آدم هایی که به تو نزدیکند همیشه شریک شادی و غمت هستند وگرنه هنگام شادی همه بلدند کنارت باشند... اما آن چه مهم است آن است که همیشه آخر داستان خوب خواهد بود،  اگر اکنون خوب نیست پس هنوز آخرش نیست...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 17 November 16 ، 21:08
notenevis ...

داشتم فکر میکردم چرا خیلی از مردم با هم چشم توی چشم میشوند امابه هم لبخند نمیزنند، انگار یک مانعی پشت تمام صورت های عبوس باشد، یک جور کنترل کردن عضلات صورت برای حفظ پرستیژ انگار، امروز سعی میکردم به تمام آدم هایی که با آن ها در باشگاه روبرو میشوم لبخند بزنم، بعضی با لبخندجواب میدادندو بعضی اصلا محل نگذاشته یا رویشان را برمیگرداندند یاپاسخی نمیدانند.. برای من اما صورت آنها که جواب میدادند پراز انرژی مثبت بود. داشتم فکر میکردم چه شد که دست کودک درونمان را گرفتیم با خودمان بزرگش کردیم، خنده هایش را از او گرفتیم، مهربانیش را سرکوب کردیم و دیگر نخندیدیم، دیگر نگاهمان به هم مهربان نشد، نتوانستیم حس اعتماد و اطمینان را به هم القا کنیم وشادابی از ما گرفته شد. داشتم فکر میکردم کاش میشد  از ابتدا به آدم ها به جای این همه درس و تحصیل و کار و شغل وموفقیت ابتدا زنده نگه داشتن کودک درون را آموزش داد، مهربانی و عاطفه و اعتماد را یاد داد... اصلا برای شروع یاد بگیریم به آدم ها لبخند بزنیم، مطمئن باشید آنقدر انرژی مثبت میدهد که به امتحان کردنش می ارزد. 

#زندگی #لبخند #امید #مهربانی #روزهای_خوب 

#lifestyle #life #hope #smile #kindness #goodtimes #positiveoutlook #positivethoughts #positivelife

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 01 June 16 ، 14:12
notenevis ...

باید یاد گرفت، از لحظه، از ثانیه آموخت، از ثانیه هایی که میخواهند به تو سختی آموزش بدهند، بعدترها یک روز از تو همان ها را امتحان بگیرند، باید آنقدر تمرین کرده باشی که بتوانی پیش بینی روزهای سخت تراز امروزت را هم بکنی...دست انداز زندگی روز به روز بیشتر میشود و یک روز ممکن است برای رسیدنت، برای وصالت به هر آن چه و هر آن که باید مجبور بشوی کوه را جابجا کنی...شاید که باید عادت کنی به زندگی در سختی، اما نه ...عادت به رنج ، درد را بیشتر می افزاید....شاید که اگر هرسختی را از جنبه ای متفاوت نگاه کنی یک روز حرفه ای بشوی و دیگر سختی هم برای سهل باشد، اصلا در دامنه لغات زندگیت سختی تعریف نشود دیگر...شاید روزی برسد آنقدر تحملت بالا رفته باشد، آنقدر از هر رنجی شادی ساخته باشی، خوشحالی را تمرین کرده باشی، حال خوبت را حفظ کرده باشی که غم، رنج  و درد و هرسختی به نظرت نیاید، آن وقت شاید با خیال راحت توانستی تعبیر خوبی از زندگی در لحظه و ثانیه داشته باشی.شاید که آن روز عصایت دستت باشد و برای نوه هایت از زندگی حرف بزنی و حرف و نوه هایت به خیالشان مادربزرگشان نمیفهمد درددلشان را ....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 23 April 16 ، 19:43
notenevis ...

داشتم با خودم فکر می‌کردم که چنددرصد از آدم‌های دور و برم با خودشان احساس راحتی می‌کنند، آنقدری که برایشان نظر هیچکس اهمیتی نداشته باشد، آنقدری که در رقابت‌های پولی و مالی که این روزها همه درگیرش شده‌اند نیوفتاده باشد؟ یا در این حدی که حتی خودشان را از قید و بند تیپ و قیافه و رضایت جامعه یا حتی نزدیکانشان رها شده باشند و رضایت و شادی خودشان اصل مانده باشد. داشتم فکر می‌کردم چنددرصد از ما آدم‌ها واقعا شادیم؟ خنده‌مان از ته دل و گریه‌مان هم شاید حتی از سر شوق باشد نه غمگین بودنمان! راستش عجیب است که میبینی گاهی تا کوچکترین اتفاقات زندگی خیلی از آدم‌ها را رضایت دیگران رقم میزند نه شخص، شاید که حتی انتخاب رشته تحصیلی و این غمگین ترین اتفاق ممکن شاید باشد که اگر یک روز یک جایی جلوی آن گرفته نشود، روز به روز به آمار افسرده‌های روی زمین افزوده بشود. 
همین است که مدت‌هاست سعیم بر آن است که حداقل در زندگی شخصی رضایت خودم را اولویت بدهم، لحظات را درک کنم و لذت بردن و شادی را بر هرچیز دیگری اولویت بدهم، شاید که مسیری که آخرش موفقیت محض باشد از دید دیگران لزوما آن مسیر دلخواه و شادی نباشد که رضایت خودت را دارد، پس مراقب باش گم نشوی میان تودرتوی خواسته های دیگران که مردم هرروز تو را جور دیگری میخواهند. همین smile emoticon

پ.ن: نظرات شخصی من لزوما درباره همه صدق نمیکنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 August 15 ، 11:45
notenevis ...

تا قبل‌ترها که هنوز سرکار نمی‌آمدم، همیشه با خودم فکر میکردم چرا "خسته نباشید" بار منفی باید داشته باشد، ما هرروز آخر کلاس درس به استادهامان میگفتیم خسته نباشید و نه آن ها و نه ما بار منفی نمیگرفتیم.اما الان که صبح ها سرکار می آیم، تازه میفهمم که این عبارت ملعون چه تاثیر منفی دارد وقتی صبح اول صبح همکارت به جای"صبح بخیر" ، به جای "روزبخیر" به تو میگوید خسته نباشید.دلت میخواهد سرت را بکوبی به دیوار اصلا! آقا خانوم صبح اول صب از کلیشه استفاده نکنید.پرانرژی باشید. شادی و انرژی همینطور منتقل میشود اصلا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 July 15 ، 05:08
notenevis ...

از آن وقت هایی که رضایت را در چشم عزیزترین هایت،  پدر و مادر میبینی، در تعاریفشان یکهو ناغافل از تو تمجید میکنند، یک شادی می نشیند زیر پوستت، هلال ماهی روی لبانت می نشیند و چشمانت برقی میزند که رسالتت را انجام داده ای و شاید که توانسته باشی اندکی از زحماتشان را نیمچه پاسخی دادده باشی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 July 15 ، 19:05
notenevis ...

داشتم با خودم فکر میکردم هروقت که بار و بندیل بستم و درون غارم رفتم و سکوت کردم، به جایش خواننده و بیننده بهتری شدم، اینطور که رفت و آمد آدم ها، رفتارهاشان نوشته هایشان برایم آنقدر جذاب بشوند که دلم نیاید پلک بزنم مگر یکهو نکته ای از دست بدهم. کم کم همین شد که فهمیدم چه زمان هایی حالم خوب است، کی آرامش دارم و چه وقت هایی آشوبم. همین که بتوانم بنویسم یا نتوانم، همین که دیدن آدم ها حالم را خوب کندیا بد، همین که صداگریز شده باشم یا فراری از سکوت، یا حتی همین که به تنهایی مطلق محتاج باشم یا خودم را در میان جمع جای بدهم یعنی مفاهیم مختلفی که هرکدام معنایی دارد که توجه به آن حال خوب دلم را میتواند برگرداند. به گمانم همین واقف بودن به حالت کافیست تا لحظه هایت را راحت تر درگیر آرامش کنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 July 15 ، 20:20
notenevis ...

تمام عصرها را هم که شاد بوده باشی، تمام روزهای زندگیت هم که از لحظه به لحظه اش نهایت استفاده را برده باشی باز هم دست آخر غروب جمعه ضدحال بودنش بیشتر از آن است که دلت نگیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 17 July 15 ، 13:02
notenevis ...

شاید امروز به نوعی روز خاص باشه، شاید به خاطر یه تولد مبارک همراه شده با یک توافق خیلی خوبی که لبخند را بر لب تمام مردممون آورده. مدت ها بود که این شادی، این لبخند، این اتحادی که بین هممون هست رو ندیده بودم، شاید به نوعی اونقدر همه چیز تصنعی شده بود که هیچ امیدواری برامون باقی نمونه. اما بعد از گذشت ده سال بالاخره بوی بهبود ز اوضاع شنیده شد، بالاخره دکتر ظریف به کل دنیا ثابت کرد که دیپلماسی یعنی چی؟ پای میز مذاکره کردن یعنی چی؟ صحبت به جای جنگیدن یعنی چی؟ دکتر ظریف شاید مصدقی دیگره که هروقت در آینده تاریخ اسمش بیاد همه با یک غرور ملی بهش دید داشته باشن. وقتی همه چیز دست به دست هم میدن که روز بیست وسوم تیرماه نود و چهار تبدیل بشه به یک روز  ابری نیمه بارونی دوسداشتنی تولدی توافقی هسته ای دیگه حرفی واسه گفتن نمی مونه. فقط میتونم از احساسم بگم که خوشحالم.


پ.ن: لازمه تاکید کنم توافق لوزان در روز تولد خودم اعلام شد:]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 July 15 ، 15:33
notenevis ...

آدم بزرگ تر که میشود محتاط تر میشود، بهای تجربه را اینطور پرداخت میکند که ریسک پذیری و جسارتش کمتر میشود، دور وبرش را خلوت تر میکند و آنقدر سرش را گرم زندگی میکند که پخته شود، هی هربار که اتفاقی می افتد صبوریش بیشتر میشود، هی هربار سکوت کردن را بهتر و کاربردی تر یاد میگیرد. بعد که کم کم یاد گرفت درد بزرگ شدن را آن وقت است که عادت میکند به همه چیز کم کم. اما یک جا هست میزند زیر همه چیز هیجان لازم، تغییر لازم، شادی مفرط لازم میشود و آن وقت به این نقطه که رسید بزرگ و کوچک سرش نمیشود، درست مثل همان کودک کله شق درونش تمام هم وغمش میشود صرف تلاشی برای تزریق همین هیجان و شادی و تغییر به زندگی. درست همین نقطه ایستاده ام و از هرگونه اقدام جهت فرار از چاله چوله های عادت و روزمرگی و سکون شدیدا استقبال میکنم! بلی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 10 July 15 ، 10:22
notenevis ...