نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۵۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

ه چیزی در بچگی ها نهفتست که هرچیز کوچکی از اوم وقتا لبخند عمیق بر لبم میاره...عجیب تر اون که چه چیزی در بچگیامون هست که حتی دوستای اون وقتا رو برامون خاص تر میکنه؟ یه جوری که تا همیشه یار دبستانیا ذهنت شکلشونم یه جور دیگه هست.چیزی غیر از پاکی و زلالی و شفافیت دوستی های بچگی؟ یا معصومیتی کع باعث صداقت میشه که مثلا سر زنگ علوم من سر نیمکت بشینم تو بری ته نیمکت و سرزنگ ریاضی برعکس...یا شاید گذشتی که اگه تو مدادتراشتو یادت رفت من مدادتو برات بتراشم با ذوق و شوق بهت پس بدم...یا حتی پزدادنایی که هرکی تو مدرسه دلش خواست بگه بابا مامانش بهترین قوی ترین آدمای زمینن هم یه جور بی ریا و خنده دار بود تو عالم اون وقتا...گاهی فقط دلم میخواد برگردم همون وقتا و آدما رو همونجور پاک، بی ریا و راستگو ببینم..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 April 17 ، 18:55
notenevis ...

درون خلوت ما غیر در نمی‌گنجد
 برو که هر که نه یار منست بار منست

#سعدی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 12 April 17 ، 04:52
notenevis ...

راستش هر چیزی در وجود آدم درست تا وقتی که شکل "عادت" به خود نگرفته باشد جذاب و لذت بخش است و این به نظرم کودکانه ترین خلق آدمیزاد است که درست مانند بچگی هایت که عروسکی که در دستت بود بعد از چنددقیقه بازی حوصله ات را سر میبرد الان هم هرچیزی که شوق و ذوقی برایت نداشته باشد و جدید نباشد کسلت می کند. همین است که زندگی که فقط از آن زنده بودنش ماند و روزمرگی و عادت جای تمام زیبایی هایش را گرفت فاتحه اش را باید خواند! راستش شاید شعار به نظر آید اما هر روزی که صبح چشم باز کنی و با خودت فکر تکرار کنی یعنی عمر نکرده ای، زندگی نکرده ای! باید همیشه از تکرار فرار کرده حتی شده اگر با یک تغییر کوچک مثلا امروز چای صبحانه ات را به جای باشکر، تلخ بنوشی یا مسیر برگشت به خانه را متفاوت انتخاب کنی و شاید در این طراوت بهاری اندکی هم پیاده‌روی کنی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 April 17 ، 04:51
notenevis ...

حتی اگر آدم بلد باشد خودش را، باید بداند که وقت هایی هست که نابلدترین است، که آرامشش را در گروی چیزی پیدا میکند که نیست... میان تمام این کلافگی ها اما یکی تورا خیلی خوب بلد است. یکی که حتی حرف هم نزنی با یک نگاه به چشمانت به حرفت می کشاند، آنقدر زیرکانه، آنقدر آرام که چشم باز میکنی که همه آن چه که باید را بدون یک واو جا انداختن گفته ای و لبخند بر لبت داری یا شاید داری قهقهه میزنی... آدم هایی هستند که تورا از خودت بلدتر است و ای کاش همه آدم ها آن یک نفرشان را خیلی زود بیابند...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 03 February 17 ، 06:52
notenevis ...

گاه آنقدر خدا به تو اعتماد کرده و امتحانات سختی پیش پایت گذاشته که با خودت فکر میکنی یعنی در وجودم چه چیز بیشتر از بقیه نهاده که این مشکلات را بر سر راهم قرار داده و آن وقت است که بیشتر به امید معتاد میشوی و پیش خودت میگویی، بی انصافیست که اعتمادش را بی جواب بگذارم و با تمام وجودت خستگیت را نادیده میگیری و محکم قدم برمیداری...

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 23 November 16 ، 19:17
notenevis ...

آدم هایی که به تو نزدیکند همیشه شریک شادی و غمت هستند وگرنه هنگام شادی همه بلدند کنارت باشند... اما آن چه مهم است آن است که همیشه آخر داستان خوب خواهد بود،  اگر اکنون خوب نیست پس هنوز آخرش نیست...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 17 November 16 ، 21:08
notenevis ...

یه زمانی فکر نمیکردم دلتنگی هیچ وقت بتونه مغزم رو حتی برای لحظاتی فلج کنه، نه که هیچ وقت دلتنگ نشده باشم... نه... اما همیشه یه جوری تهش سرمو گرم کردم که زیاد اذیتم نکنه اما باید اعتراف کنم که برای اولین بار از شدت دلتنگی برای چنتا از عزیزترین های  زندگیم به خصوص اون دوتا عضو تازه اضافه شده به جمع خانوادگیمون اونقدر تنگ شده که دقیقا نیم ساعت ذهنم فلج شده بود و فقط بغض کرده بودم و حس استیصال داشتم.. 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 15 November 16 ، 18:07
notenevis ...

عشقت درست شبیه بارانیست

که اولْ بار بر سر کویری خشک

و بی آب و علف بزند، چنان که

از معجزه اش از دل کویر هم

علف سر در آورد... 

عشقت طراوتیست در قلبم،

چنان که از شبنمش تمام وجودم

پر از تازگی شده است...

عشقت درست شبیه لطافت هوا

بعد از اولین باران بهاریست...

عشقت همه باران رحمت است، 

بر سرم ببار...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 14 November 16 ، 10:09
notenevis ...

 آدم فکر میکند دوست داشتن یکهو اتفاق می افتد، اما عشق یکهو به سراغت نمی آید هیچ وقت اما بی صدا می آید، به مرور دوست داشتن شکل میگیرد و یکهو چشم باز میکنی میبینی دارد به کل زندگیت تبدیل میشود ... عشق یعنی همین ...یعنی نه گاهی زیاد  وگاهی کم باشد که همیشگی باشد و متعادل ...عشق یعنی حواست به او باشد، حواسش به تو باشد، مراقب هم باشید، یعنی انقدر حالت کنارش خوب باشد که بدانی میخواهی تا آخرش به پایش باشی، کنارش باشی، پیر شوی...عشق یعنی کنارش انقدر آرام شده باشی که یک دل شده باشی، انقدری که بتوانی تمام قلبت را به او بدهی، اعتماد کنی و کنارش همه چیز را هرچه هست بهتر و زیباتر متصور بشوی...عشق یعنی بتوانی او را کنار خودت تصور کنی و از بودنت کنارش غرق لبخندبشوی...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 29 September 16 ، 20:40
notenevis ...

میدانی؟ زنده کردن احساسات درون دل یک نفر درست مثل پاشیدن بذر درون خاک است، هر لحظه باید مراقبت کنی، به دانه هایت سر بزنی، آب بدهی، به اندازه کافی در معرض نور و روشنایی قرارشان بدهی تا از خاک سردر بیاورند، انگار خاک دهان باز کندو از درونش نهالی سر دربیاورد، آن وقت است که تازه دانه ها لب باز کرده اند و از آن موقع احتیاطت بیشتر هم میشود که پرورشش بدهی آنطور که نهالت بزرگ شود، میوه دهد...  آن وقتی که میوه داد، کار هرساله ات میشود مراقبت و توجه که یک وقت آفت نزند، خاکش خوب باشدو شرایط خوب همچنان فراهم باشد.. روابط انسانی هم اینطور است... باید در تک تک مراحل مراقب باشی که یکهو بی هوا چشم باز نکنی و از دستش داده باشی...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 01 September 16 ، 13:09
notenevis ...