انتظار خبری نیست مرا...
Friday, 31 July 2015، 09:04 PM
خبر هایی هست که منتظر شنیدنشان هستی، حرف هایی که دلت پر میکشد برای شنیدنشان از زبان یک نفر، بی شک، بی شبهه، بدون تردید و دودلی و ترس، و امان از روزی که حرف ها را همانی که باید نزند، که کسی واسطه بشود که اخبار دیگری آورد، آن وقت دلت نه دیگر حرف میخواهد، نه خبر، نه چیز دیگر...فقط ساکت میشوی خیره در انتظار نوری در امتداد یک خیابان تاریک.
پ.ن: فقط دلم خواست چیزی برای نوشتن داشته باشم تا سکوت نکرده باشم. شاید نوعی تاملات تنهایی، شاید هم نوعی خیالات تنهایی.