گذشتم اما گذر نکردم...
Thursday, 6 August 2015، 11:04 PM
از یک جایی در زندگی آدمها را خیلی راحت میبخشی، اما فراموش نمیکنی، نه آن که کینهای شده باشی، نه آن که انتقامی بگیری، تنها سعی میکنی که یادت نرود چه اتفاقاتی رخ داد تا دیگر یک اشتباه را تکرار نکنی. شاید سخت باشد که بالاخره یکی روز مجبور بشوی، زلالی و شفافیت بچگیهای درونت را پشت پا بیاندازی و درگیر بخشیدن و نبخشیدن بشوی، اما گاهی بزرگسالی درسهایی به تو میدهد که مجبورت میکند که یک جایی گذشت کنی اما نگذری تا شاید یادت نرود آن جا که اتفاقاتی رخ داد که نباید...