نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

میگفت ما دخترها گاهی احمق میشویم،ساده ایم، دلمان طاقت نمی آورد، دل کوچیک هستیم، هرچه بیشتر پسمان میزند آن که دوستش داریم بیشتر طرفش میرویم، اما پسرها دل گنده اند، قوانین بازی را بهتر بلدند، خوب میدانند سکوت کردن را تا کجا ادامه بدهند که لجت بگیرد، هروقت دلشان خواست میروند، هروقت دلشان خواست می آیند، زل زده بودم به چشمانش که زیبا بودند اتفاقا، نگاه میکردم و گفتم تا به حال کسی به تو گفته بود که مازوخیسم داری؟ یا تا به حال کسی به او گفته بود سادیسم دارد؟! خب همین است دیگر دخترجان، تو از آزاردادن خودت لذت میبری و او از آزار دادن تو و این گونه هردو توهم خوشبختی برتان داشته، هیچ ربطی هم به هیچ چیز دیگر ندارد. سکوت کرد، چون حرف دیگری برای گفتن باقی نمانده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 August 17 ، 18:18
notenevis ...

فاداری یک معجزه است و من فقط به یک پیامبر احتیاج دارم.


درسا عابدین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 August 17 ، 18:14
notenevis ...

میدانی عشق شبیه سیم های ویولن می ماند ... خوبش میشود زیباترین نوت موسیقی جهان که اگر خوب بنوازیش، از آن مراقبت کنی، قوانینش را بلد باشی میتوانی زیباترین سمفونی دنیا را بنوازی که گوش دیگران را هم نوازش میدهد و بدش میشود شبیه کسی که سواد ویولن را ندارد، هر صدایی که از ویولن در می آید صدای گوش خراشیست که هم خودش را آزار میدهد و هم اطرافیان را ... عشق بلد شدن میخواهد، باید بدانی که هر رفتارت اگر خوب مراقبت نشده باشد، اگر بی احتیاطی کرده باشی صدایش گوش خراش ترین صداییست که در عالم شنیده ای...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 30 August 17 ، 17:35
notenevis ...

میدانی هر آدمی رازهایی دارد در زندگیش، رازهایی که هیچکس از ان باخبر نیست، رازهایی که در دل آدمی دفن شده است. گاهی مثل خوره می افتند به جانت و ره به جایی نداری ... اما خوشبخت همانیست که کسی را داشته باشد که پیش او اعتراف کند، بشنیند  ویک به یک ضعف هایش بی هیچ ترسی، بی هیچ نگرانی از قضاوت شدن داد بزند...از خطاهایش بگوید، یک جور خودافشایی خودخواسته که میدانی تهش دلت امن کسی هست که تو را قضاوت نمیکند، به تو حق اشتباه داده است و باز هم نظرش نسبت به تو تغییر نمیکند...هر ادمی باید یک رفیق داشته باشد که دلش امن آن باشد که هرچه از کوچه کوچه های زندگیش به او گفت باز هم قضاوت نمیشود و تنها راه بلد شدنش را به او یاد داده است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 30 August 17 ، 17:08
notenevis ...
گاهی نبودن آدم ها دیگر برایت اصلا سخت نیست، دیگر به نبودنشان عادت کرده باشی،شاید هم عادت نه، بلکه باور کرده باشی و کنار آمده باشی، اما گاهی آدم از پیدا شدن های ناگهانی و مجدد آدم هاست که شوکه میشود، انگار در یک جنگل پر از مه گم شده باشی،درست هنگامی که این مه برایت دلچسب شده باشد و به آن عادت کرده باشی و در حال مسیریابی باشی و خودت را کم کم خارج از مه پیدا کرده باشی و از پیداشدنت مطمئن شده باشی باز دوباره گرفتار مه غلیظ تری بشوی و این بار دیگر انگار پیدا نخواهی بشوی...پیدا شدن دوباره بعضی آدم ها از اساس حالت را که نگیرند اما قطعا گذشته هایی را به یادت می آورند که برای فراموش شدنشان چه تلاش‌ها که نکرده بودی.گاه در زندگی با نبودن آدم ها دیگر مشکلی نداری بلکه با بودنشان هست که مشکل پیدا میکنی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 August 17 ، 12:01
notenevis ...

گیرم که آدمی را در گذشته دوست داشتی، گیرم که عاشق بودی، عاشقی کردی، تمام روز و شب هایت را به پایش ریختی و اما نشد، نرسیدی...راستش به گمانم اصرار آدم ها برای تکرار خاطرات خنده دارترین کار ممکن باشد.خاطرات را باید همانطور که هست دست نخورده در گذشته گذاشت و از روی پلی که تو را به آینده وصلت میکند آرام آرام قدم برداشت و در قلب را به روی بقیه آدم ها باز گذاشت...آدمی که در گذشته گیر کرده ، دست و پا میزدند ، تمام خاطراتش را همانطور در زمان حال میخواهد در حالی که این نشدنی ترین کار ممکن است...گاهی باید به بقیه آدم ها هم فرصت بدهی، شاید خاطراتی بهتر برایت ساختند که قبلی ها آنقدر برایت کمرنگ شدند که از یادت رفتند...گاهی اصرار ورزیدنت برگذشته برگ بازنده ات برای گرفتن حالت میشود و بس.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 30 August 17 ، 11:57
notenevis ...

راست میگویند که هر انسانی یک ستاره در آسمان دارد، چرا که روز همه چیز بر سرجای خودش قرار دارد، همه چیز منظم است، حتی قلب آدم، حتی نغمه پرندگان خبر از حال خوبشان در روز میدهد، اما امان از شب ها، دلتنگیش نشان از فقدان چیزی درون قلب است، شب که میشود تو گویی دیگر هیچ چیز نظم نداشته باشد و سرجایش نباشد، اصلا همین سکوتش میخواهد چیزی بگوید اما نمی‌تواند و این خودش حکایت از آن دارد که هر انسانی باید گمشده اش را از آسمان شب بخواهد و چه چیز زیباتر و بهتر از ماه و ستارگانش؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 August 17 ، 20:16
notenevis ...
بعضی آدم‌ها در تعریفشان هم از تو یک جور کینه و حسرت است. اصلا از تو که تعریف می‌کنند جای خوشحال شدنت، به جای انرژی مثبت یک غم می‌‍نشیند در دلت...به گمانم تعریف وتمجید هم آداب خودش را داشته باشد، آن که مراقب باشی کلمات را چطور کنار هم می‌چینی، این که اگر داری از کسی تعریف میکنی مراقب باشی بین خودت و او به جای از بین بردن دیواری اگر هست، هی آجر روی آجر نگذاری بی آن که به فکر پپنجره‌اش باشی آنقدر اهمیت دارد، که همیشه میگویم اگر قرار است از کسی تعریفی کنی که بوی ریا بدهد، از ته دلت نباشد، پشت آن حسرت باشد همان بهتر که سکوت کنی...همان بهتر که کلا لب به تعریف و تمجید وسخن نگشایی چرا که خودت را خالی میکنی اما دیگری را لبریز از انرژی منفی میکنی به جای مثبت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 August 17 ، 20:15
notenevis ...

به گمانم داشتن آدمی در زندگی که با دیدن او هی مجبور نباشی پشت سرهم دو دقیقه‌ای یک بار بگویی "خب دیگه چه خبر؟ " از داشتن یک آدم به تنهایی مهم تر باشد! آدم باید بتواند ساعت‌ها حرف برای گفتن داشته باشد، باید بتوانی هر لحظه هر ثانیه‌ای که دیدی او را برایش از اتفاقات جدیدی که افتاده بگویی، اصلا همین که روزت را با جزییات کامل تعریف کنی و در همین تعاریف شنونده بودن، شدن را مزه مزه کنی، یعنی همه چیز. همین که در هربار تعریف کردنت یک نکته جدید پیدا کنید و دوتایی با هم بخندید یعنی همه چیز. آدم باید در زندگیش یکی را داشته باشد که برایش حرفی برای گفتن داشته باشد، نه آن که هربار بخواهد چند جمله تکراری را به او تحویل بدهد، به تو تحویل بدهد با یک نگاه پرلبخند اما تصنعی. باید بتوانی از موفقیت‌هایت برایش همانطوری بگویی که از شکست‌هایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 August 17 ، 20:14
notenevis ...

ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ، ﺍﺯ ﺳﺮ ﺧﻂ ، ﻫﺮﭼﻪ ﻧﻮﺷﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ
ﺍﺯ ﺑﻼﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻭﺭﺩ
ﺍﺯ ﻃﻠﻮﻋﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺸﺮﻕ ﺷﺪﻩ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺍﺯ ﺷﺐ
ﺍﺯ ﻣﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺳﻤﺖ ﮐﺸﯿﺪﯼ ﺑﺮﮔﺮﺩ
ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ، ﻫﯿﭻ ﺷﻮ ﺍﺯ ﻣﺮﺯ ﺍﺻﻮﻟﺖ ﺑﮕﺬﺭ
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺧﻄﻮﻃﯽ ﮐﻪ ﭼﭙﺎﻧﺪﯼ ﺩﺭ ﺳﺮ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﺤﻨﯽ ﮔﯿﺞ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺷﺒﯿﻨﻢ
ﺭﻧﮓ ﮐﻦ ﻃﺮﺡ ﺷﺒﺖ ﺭﺍ ، ﮐﻤﮑﯽ ﺁﺑﯽ ﺗﺮ ...
ﻫﯿﻼ ﺻﺪﯾﻘﯽ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 August 17 ، 16:34
notenevis ...