نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

تنهایى همیشه ارزشش فراتر از بودن با آدم هاى اشتباه است. باید منتظر ماند، منتظر همانى که قدر تنهایى تو را بداند، قدر تنهایى خودش را بداند... آنقدرى که مالک قلبت که شد، تو را در رسیدن به اهدافت یارى کند، یارى باشد که قدم قدم همراهت بماند، نه آن که بارى شود که تنهایت کند... تنهایى را باید قدر دانست، آنقدر که با اطمینان خاطر، مطمئن و محکم بتوان از آن مراقبت کرد و اجازه نداد خلوتت با حضور گاه به گاه آدم هاى اشتباه دچار آشوب شود. عشق به سراغت خواهد آمد، یک روز بى سر وصدا، توسط فردى که آمده تا کشفت کند و همراه و همسفرت بماند. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 27 July 17 ، 23:46
notenevis ...

مهم است که حساس نباشى، اما مهم تر آن است که با احساس باشى، آنقدر که زندگى را حس کنى، براى چشیدن طعم لحظه لحظه اش مشتاق باشى و از خوب و بدش هراسى به دل راه ندهى...یک زندگى پراز رنگ، به دور از سیاهى هاى ناامیدى هاى روزگار... کافیست شور و اشتیاقى درونت حاکم باشد که تورا به جلو براند تا آن جا که حس راکدى مرداب جایش را به رودخانه اى خروشان و پرجنب و جوشى بدهد که هر لحظه ات را سیراب از احساس کند... حساس بودن صفت خوبى نیست اما با احساس بودن زیباترین جنبه زندگانى آدمیزادست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 July 17 ، 21:47
notenevis ...

غرق هرچیزى که شوى از دست رفته اى بیش نیستى... مگر آن که کسى را داشته باشى که از بیرون حواسش جمع تو باشد. که هرلحظه منتظر باشد تا طنابش را آن وسط بیاندازد تا تو براى نجات، خودت را محتاج شاخه های درختانى که نیستند نبینى... همیشه باید یکى باشد که بى مزد، بى منت، بى چشمداشت. و تنها از سر عشق کمک کند تورا، تا درنمانى...یکى فراتر از آن چه دیگرانش عشق میخوانند ... یکى که با تمام سهمش از زندگیت بتواند تو را قانع کند که تنها عشق است که درونش غرق شدن به همه چیز مى ارزد، که دستت را بگیرد و به دریایى ببردت که تنها عاشقان از عهده موج خروشانش بر مى آیند ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 July 17 ، 22:23
notenevis ...

این روزها نه به رفتن آدم ها میشود زیاد دلخوش بود و نه از رفتنشان زیاد غمگین. هر کسى در زندگى آدمى آمده تا جایى درون قلبت سکنى گزیند، یا میشود اجاره نشینى که هر لحظه اى که مهلت ماندنش سرآمد بلند میشود و از قلبت کوچ میکند به قلب دگران و یا مى ماند و آنقدرماندگار میشود که انگار گوشه اى از قلبت را با مهربانى هایش خریده است... بهاى ماندن در قلب آدمیزاد همین است دیگر، محبت ،صبورى ، عشق و اعتماد و همراهى ... که اگر باشد میتوان به بودن آن دسته از آدم ها دلخوش که کم است،  شاد بود و از داشتنشان در دل احساس جارى بودن زندگى را چونان رودخانه اى خروشان لمس کرد... باید در زندگانى هر آدمى تعدادى آدم باشد که آدم دلش امن بودنشان باشد، از بودنشان خوشحال باشد تا نبود دیگران و رفت و آمد بقیه آدم ها اصلا حس نشود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 July 17 ، 22:06
notenevis ...

بچه تر که هستى هر مرحله از زندگیت که هنوز نیمده رو میگى این دیگه آخریشه ، دیگه زندگیم از این به بعد عادى میشه و من با خیال آسوده زندگى میکنم. زمان میگذره و کم کم که هى بزرگتر میشى میفهمى سختى هاى زندگى آدم هم با خود آدم روز به روز بزرگتر میشن، رویاهاى آدم تموم که نمیشن هیچ بلکه هى آرزوهات بزرگترم میشن و میفهمى هر مرحله از زندگى آدم یه فصل از کتاب عمرت هست، یه فصلى که یه مقدمه داره، به تلاش واسه رسیدن و یه نتیجه که فارغ از مثبت و منفى بودنش پایانى واسه اون فصل و آغازى براى فصل بعدى میشه...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 08 July 17 ، 13:54
notenevis ...

  •  تو می روی و دل ز دست می رود 
  •  مرو که با تو هر چه هست می رود 
  •  دلی شکستی و به هفت آسمان 
  •  هنوز بانگ این شکست می رود 
  •  کجا توان گریخت زین بلای عشق 
  •  که بر سر من از الست می رود 
  • نمی خورد غم خمار عاشقان 
  •  که جام ما شکست و مست می رود 
  •  از آن فراز و این فرود غم مخور 
  •  زمانه بر بلند و پست می رود 
  •  بیا که جان سایه بی غمت مباد 
  •  وگرنه جان غم پرست می رود 
  •  شب غم تو نیز بگذرد ولی 
  •  درین میان دلی ز دست می رود 

  •  
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 June 17 ، 17:33
notenevis ...

تا یک جایی دلت می‌خواهد آدم‌های زندگیت هم مثل تو فکر کنند، عزیزترین‌هایت همانقدری که تو در جزییات دقیق می‌شوی، دقیق بشوند، اصلا هم‌فکرت باشند، تا به آنجا که فکرت را بخوانند. اما آدمی از یک جایی به بعد افکارش را هم خاص خودش می‌داند، لزومی نمی‌بیند همه را با خود موافق بداند، حتی می‌داند که نزدیک‌ترین‌ها به او هم نظرات خاص خودشان را دارند، آن وقت از یک جایی به بعد هرچه نظر هست و نیست را با گوش جان می‌شنود و اما سکوت می‌کند، تایید می‌کند، میداند که موافقش نیست، اما می‌داند که به تعداد تمام آدم‌های روی زمین نظرات متفاوت هم وجود دارد و لزومی ندارد همه مثل هم فکر کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 June 17 ، 17:25
notenevis ...

وقت‌هایی هست که پراز حرفی، حرف‌هایی که نه می‌توانی به کسی بگویی، نه آن که جمع و جور شوند، روی کاغذ جمع بشوند...وقت‌هایی که تنها می‌طلبد که یک فرد حرفه‌ای به خلق و خو  وروحیاتت از تو حرف بکشد، که بلاتکلیف نمانی، کلافه نشوی، ساعت‌ها حرف بزنی و بی آن که متوجه شوی، خودت را لو داده باشی  وتمام حرف‌هایت را زده باشی  وسبک بشوی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 June 17 ، 17:24
notenevis ...

تا همین چندوقت پیش فکر میکردم فروتن بودن تا حد انکار خود کردن خوب است، یا به بیان دیگر آن که یک نفر دربرابر تعریف های به حقی که از او میشود، تواضع به خرج بدهد و هی بخواهد انکار کند که نه اینطور نیست و آن گونه که میگویند نیست و لطف داری و از این جور تعارفات معمول خیلی هم خوب و متین و موقرانه است. تا همین چندوقت پیش خودآگاهی برخی آدم ها از نقاط ضعف و قوتشان و این که با توانایی های منحصربه‌فرد خودشان، خودی نشان بدهند حالم را به هم میزد. اما کم کم به این نتیجه رسیدم که آدمی که خودآگاهیش خوب باشد، که خودش را خوب بشناسد، محکم برسر تمام صفات خوب و مثبتش و تمام نقاط قوتش هم می ایستد، جایش باشد روی قابلیت هایش با اعتماد بنفس مانور میدهد، نیاز به تایید و تمجید آدم ها نداردو خودش را همانطور که هست قبول دارد و میداند که توان پرواز کردن هم دارد. الان دیگر به این باور رسیده ام که آدمی که در مسیر درست باشد به تمام صفات مثبت منفی خودش واقف است ولو آن که در جایگاهی که باید هم مجالی برای ابراز نبیند، اما باور دارد که توانمند است و میداند که  کجا فروتنی به خرج دهد و کجا رونمایی کند از تواناییش!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 23 June 17 ، 18:19
notenevis ...

در حین انجام دادن کارهایم شروع به دیدن یکی از تدتاک هایی که در آرشیو داشتم کردم و آنقدر برایم جذاب بود که در حالی که دوبار دیدمش باز هم برای تمام دختران فرستادم تا ببینند. داستان از این قرار بود که در این تدتاک از برابری توانمندی زن و مرد در همه چیز حرف میزد و اما تفاوتی که زن ها دارند... زن ها به تفکر کامل بودن از همان بچگی عادت داده میشنود  واما مردها به شجاع بودن...و همین میشود که اعتمادبنفس دختران خدشه دار میشود، که فکر میکنند وقتی میخواهند باری شغلی فرم پرکنند باید تمام نیازهای آن شغل را برآورده کنند در حالی که در شرایط برابر مردان فقط به 60 درصد برآورده کردن نیازهای آن شغل فکر میکنند ... یا وقت هایی که به پسرها آموزش داده میشود که ریسک کنند، ریسک مداوم و جلو بروند  واما به دخترانمان تنها احتیاط و محافظه کاری آموزش داده میشود..برایم جالب بود که تد تاک درباره جامعه آمریکا صحبت میکرد و اما به نظر شخصیم در همه جای دنیا حرف هایش سندیت داشت...میگفت که باید به دخترانمان یاد بدهیم که برای دوست داشته شدن نیاز به کامل بودن ندارند که با شجاع بودنشان بیشتر دوست داشته میشوند ... حرف هایش در گوشم زنگ میزند، باید شجاع باشم، باید قوی باشم، آنقدر شجاع، قوی و قدرتمند که هیچکس نتواند مرا به خاطر جنسیتم کنار بزند، آنقدر اعتمادبنفس داشته باشم که بدانم در همه چیز موفق خواهم شد، اگر بخواهم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 14 June 17 ، 21:34
notenevis ...