میدانی؟ همین که آدم بداند که دوست داشتن تنها شرط کافی برای یک رابطه عاطفی نیست، همین که بداند هررابطه ای از دوستی تا هرنوع دیگری که باشد، تمام شددنش میتواند ناراحتی به بار بیاورد کافیست تا آدمی با خودآگاهی خودش عنان زندگیش را دست بگیرد و وقت ناراحتی به خودش این اجازه را بدهد که ناراحتی کند، اصلا عزاداری کند برای یک رابطه از دست رفته و بعد بلند شود با قدرت ادامه بدهد و بداند که هیچ کس با تمام شدن یک رابطه تمام نمیشود، هیچکس با یک خاطره تلخ به جامانده خاطرات خوبش تباه نشده است. تمام شدن هررابطه ای حتی کوتاه مدت هم بوده باشد کمترین دردش مثل درد سوزن خیاطیست که به اشتباه در دستت بنشیند، کافیست تا با آن خوب کنار بیایی، کافیست بدانی که شرط همراه شدن آن است که همراهت آن را برایت سخت نکند، کافیست بدانی هررابطه ای به چیزی فراتر از حرف نیاز دارد، چیزی فراتر از دوست داشتن که اگر هرکدامش نباشد آن وقت آن رابطه رابطه نمیشود، دوستیست تصنعی که هرلحظه اش به جای نزدیک تر شدن دوریست که در آینده باعث عذاب است .
پ.ن: جواب ایمیل و کامنت ها را به زودی میدهم.