عاشقانه های بی نام
صدای احسان خواجه امیری در گوشم می پیچد که "به پشت سر نگاه نمیکنم که برنگردم از مسیر تو." با خودم فکر میکنم تمام گام هایی که برداشته ام تا تو را داشته باشم، یک به یکشان را دوست دارم، اصلا اگر برگردم از این پله ای که بالا آمدم دست آخر باز هم پای پله ها اگر برسم با همان زانوان خسته آنقدر پراز شر و شورم که بار بعدی حتی تا بدین جای مسیر را آهسته تر، با طمأنینه بیشتر بیایم تا طعم لحظاتمان را بیشتر مزه مزه کنم... من تو را دوست دارم، اما این بار میتوانم برایش هزار دلیل قانع کننده هم بیاورم. میتوانم توی چهره بقیه فریادش بزنم، میتوانم بگویم دوست داشتنی که بی دلیل باشد روز به روز میتواند عمیق بشود و دلایلش هی مشخص تر بشود. من تو را دوست دارم حالا، چه بخواهد با منطق و دلیل باشد، چه بخواهد تنها پای دلم وسط باشد، به گمانم به آرامش رسیده ام... فکر میکنم به روزهای زیادی که تو مرا از خودت راندی و من هزاربرابرش سعی کردم در دورترین فاصله از تو بایستم و اما تهش فهمیدم چون دوستت دارم به تو احتیاج دارم و این زیباترین یافته زندگیم شد... حالا مدتیست که دیگر دوست داشتن تو مساله نیست، که میدانم دوست داشتنت آنقدری نیست که برای داشتنم تلاش کنی، آنقدری که حس میکنم این میان شاید رفتنم چاره کار نبوده و نیست اما ماندنم کنارت و نداشتنت هم چاره خوبی نبود، ماندم بیچاره ای که به جرم دوست داشتنت، آرامش داشتن کنارت و برای داشتنت باید هربار که میبینمت دلم بریزد که مبادا این آخرین باری باشد که میتوانم تا این اندازه عاشقت باشم.