یک.نوعی از دوست داشتن ها هست که تو دوستش داری، او هم تو را دوست دارد، اما هیچکدام هیچ کاری نمیکنید، به دوست داشتن هم ادامه میدهید یا به جایی میرسید یا نمیرسید دیگر ! که بعضا اینقدرطرفین من من میکنند که به هیچ جایی هم نمیرسد قاعدتا و طرفین نابود میشن میرن پی زندگی بعدیشون.
دو.یک مدل از دوست داشتن هم هست که دوستش داری، دوستت دارد اما خب طرفین هم میدانند که این نوع دوست داشتن، این عشق راه به جایی جز یک دوستی عمیق خیلی خوب نمیبرد وبودن همیشگی با هم چیزی شبیه معجزه میطلبد، فقط میتوانند با حفظ حریم ها و فاصله ها و حتی بعضا دیده شده با حفظ نکردن فاصله وحریم ها با هم ماند و از لحظات لذت برد و اما هیچ وقت این عشق را ابراز نمیکنید تا زمانی که روزگار یک نفر را سر راه یکی از طرفین قرار بدهد که بودن با او معجزه، رویا یا خیال نباشد و این رابطه خودبه خود کمرنگ تر وکمرنگ تر بشود وبه یک شخص خاص تنها در قلب معطوف بشود این حضور و گه گاه یک دوست خوب کمرنگ در کنار مشغله های زندگی.
سه. نوع دیگری از دوست داشتن هست که تو دوستش داری، اما مطمئن نیستی که او هم تو را دوست دارد یا نه، یا اصلا نمیدانی که او تو را ببیند یا نه، که باز دوحالت دارد یا تلاش میکنی که ببیندت و بشناسدت یا باز هم دوست داشتنت را در قلبت نگه میداری و هیچ وقت او نمیفهمد که دوستش داشته ای و چشم باز میکنی که از دستت پریده و دیگر هیچ کاری از تو ساخته نیست...همینقدر لوس وبیمزه داستان تموم میشه.معمولا تعداد کمی آدم جسارت ابراز احساسشون رو پیدا میکنند در این حالت به خصوص اگر دختر باشند.
چهار. یک نوع دوست داشتن هم هست که دوستش داری، اما دوستت نمیدارد، آنقدر به دوست داشتنت ادامه میدهی که یا از تو خسته بشود و دل بکند و تو با آه و حسرت و به صورت اجباری جدا بشوی ، یا با همین گدایی کردن محبت بتوانی محبتش را بخری و از آن خود کنی و به دلیل مازوخیسم درونی که داری اصلا هم ناراحت نباشی که یک روزی دوستت نداشت و چه آزارها که دیدی.
پنجم. نوعی از دوست داشتن هم هست که دوستت دارد، عاشق تو هست، اما تو هرکاری میکنی به دلت نمینشیند که نمینشیند، بعد هی هرکاری میکند تا تو را به خود جذب کند تو هی از او دورتر و دوتر میشوی تا به جایی میرسد که در اکثر مواقع با دعوا و دلخوری تمام میشود، آن هم کاملا به صورت یک طرفه.بعضا دیده شده با دعوا تمام نشده اما طرف به خیال خودش چون دعوایی نشده باز بعد از مدتی خواستار ادامه شده که باز در نهایت به دعوا ختم شده.
ششم. یک نوع دوست داشتن هم هست که دوستت دارد، تو هم ازش بدت نمیادا، ولی هی ناز میکنی، هی ناز میکنی، هی خودت رو به در و دیوار میزنی و عیب و ایرد میگیری، اونقدرتو رابطت دنبال نکته نچسب میگردی تا تهش میفهمی دوسش نداری، اونم بی میل میشه و کلا این دوست داشتنه تهش میرسه به بی تفاوت شدن طرفین و از بین هم میره کم کم و دوستی که چه عرض کنم، هیچی ازش باقی نمی مونه دیگه.
هفتم .یک نوع دوست داشتن هم هست تلفیقی از مدل های بالا بر اساس زمان های مختلف هست، یه موقع دوسش داری، دوست داره، یه موقع دوست داره دوسش نداری، یه موقع دوسش داری، دوست نداره و همینجوری رابطه پیش میره پیش میره و ادامه پیدا میکنه.فکر کنم روابط عاشقانه امروزی یا حتی دیروز بیشترش همین مدل آخری باشن.
نقطه سر خط