نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

خطاب به او

Wednesday, 1 June 2016، 02:26 PM

خطاب به کسی می نویسم که نیست، کسی که باید می بود و اما نیست. خطاب به اویی که هنگامی که در میان حفره های شب حسی شبیه دلتنگی، شبیه تنهایی رخنه میکند و تمام تاریکی شب درون قلب و دلم رخنه میکند نیست... هیچ وقت نخواستم به یاد آورم تمام روزهایی که در کنارش آنقدر آرام بوده ام که دست خواب و خیالم را گرفته ام وبا چشمانی باز از میان مارپیچ خیال دست در دست او رد شده ام... خطاب به اویی می نویسم که بود اما نبود، که هست اما نیست، که زنده است درون قلبم ونیست. هربار بازمیگردم و می بینمش که چنان بر زندگانیم سایه افکنده که دوری از او را نتوانم تاب ییاورم. خطاب به او می نویسم تا بلکه شاید اما خطابه هایم برایش به تیر خطا نرود، شاید که روزی تمامشان را خواند و بیش از هرکس و هرچیزی در زندگانی عاشق من شد...

موافقین ۱ مخالفین ۰ 16/06/01
notenevis ...

خطاب

خطابه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی