نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۱۵ مطلب در جولای ۲۰۱۷ ثبت شده است

تنهایى همیشه ارزشش فراتر از بودن با آدم هاى اشتباه است. باید منتظر ماند، منتظر همانى که قدر تنهایى تو را بداند، قدر تنهایى خودش را بداند... آنقدرى که مالک قلبت که شد، تو را در رسیدن به اهدافت یارى کند، یارى باشد که قدم قدم همراهت بماند، نه آن که بارى شود که تنهایت کند... تنهایى را باید قدر دانست، آنقدر که با اطمینان خاطر، مطمئن و محکم بتوان از آن مراقبت کرد و اجازه نداد خلوتت با حضور گاه به گاه آدم هاى اشتباه دچار آشوب شود. عشق به سراغت خواهد آمد، یک روز بى سر وصدا، توسط فردى که آمده تا کشفت کند و همراه و همسفرت بماند. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 27 July 17 ، 23:46
notenevis ...

مهم است که حساس نباشى، اما مهم تر آن است که با احساس باشى، آنقدر که زندگى را حس کنى، براى چشیدن طعم لحظه لحظه اش مشتاق باشى و از خوب و بدش هراسى به دل راه ندهى...یک زندگى پراز رنگ، به دور از سیاهى هاى ناامیدى هاى روزگار... کافیست شور و اشتیاقى درونت حاکم باشد که تورا به جلو براند تا آن جا که حس راکدى مرداب جایش را به رودخانه اى خروشان و پرجنب و جوشى بدهد که هر لحظه ات را سیراب از احساس کند... حساس بودن صفت خوبى نیست اما با احساس بودن زیباترین جنبه زندگانى آدمیزادست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 July 17 ، 21:47
notenevis ...

غرق هرچیزى که شوى از دست رفته اى بیش نیستى... مگر آن که کسى را داشته باشى که از بیرون حواسش جمع تو باشد. که هرلحظه منتظر باشد تا طنابش را آن وسط بیاندازد تا تو براى نجات، خودت را محتاج شاخه های درختانى که نیستند نبینى... همیشه باید یکى باشد که بى مزد، بى منت، بى چشمداشت. و تنها از سر عشق کمک کند تورا، تا درنمانى...یکى فراتر از آن چه دیگرانش عشق میخوانند ... یکى که با تمام سهمش از زندگیت بتواند تو را قانع کند که تنها عشق است که درونش غرق شدن به همه چیز مى ارزد، که دستت را بگیرد و به دریایى ببردت که تنها عاشقان از عهده موج خروشانش بر مى آیند ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 July 17 ، 22:23
notenevis ...

این روزها نه به رفتن آدم ها میشود زیاد دلخوش بود و نه از رفتنشان زیاد غمگین. هر کسى در زندگى آدمى آمده تا جایى درون قلبت سکنى گزیند، یا میشود اجاره نشینى که هر لحظه اى که مهلت ماندنش سرآمد بلند میشود و از قلبت کوچ میکند به قلب دگران و یا مى ماند و آنقدرماندگار میشود که انگار گوشه اى از قلبت را با مهربانى هایش خریده است... بهاى ماندن در قلب آدمیزاد همین است دیگر، محبت ،صبورى ، عشق و اعتماد و همراهى ... که اگر باشد میتوان به بودن آن دسته از آدم ها دلخوش که کم است،  شاد بود و از داشتنشان در دل احساس جارى بودن زندگى را چونان رودخانه اى خروشان لمس کرد... باید در زندگانى هر آدمى تعدادى آدم باشد که آدم دلش امن بودنشان باشد، از بودنشان خوشحال باشد تا نبود دیگران و رفت و آمد بقیه آدم ها اصلا حس نشود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 July 17 ، 22:06
notenevis ...

بچه تر که هستى هر مرحله از زندگیت که هنوز نیمده رو میگى این دیگه آخریشه ، دیگه زندگیم از این به بعد عادى میشه و من با خیال آسوده زندگى میکنم. زمان میگذره و کم کم که هى بزرگتر میشى میفهمى سختى هاى زندگى آدم هم با خود آدم روز به روز بزرگتر میشن، رویاهاى آدم تموم که نمیشن هیچ بلکه هى آرزوهات بزرگترم میشن و میفهمى هر مرحله از زندگى آدم یه فصل از کتاب عمرت هست، یه فصلى که یه مقدمه داره، به تلاش واسه رسیدن و یه نتیجه که فارغ از مثبت و منفى بودنش پایانى واسه اون فصل و آغازى براى فصل بعدى میشه...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 08 July 17 ، 13:54
notenevis ...