نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آرامش» ثبت شده است

به گمانم سخت ترین کار دنیا آرام کردن یک نفر از راه دور، از پشت کیبورد و مانیتور است... همان جا که یک نفر دلش پر میکشد تا کنارش باشی و استکان چایتان کنار هم سرد شود... دلتنگی درد بدیست اما بدتر از آن دیدن ناآرامی یکی و عدم توانایی در آرام کردنش هست مخصوصا وقتی آن یک نفر برایت عزیز باشد...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 19 September 16 ، 12:52
notenevis ...

آدم ها را باید شنید. گاهی همین که بتوانی شنونده خوبی باشی، آنقدری که بدون آن که قضاوتشان کنی، بی آن که بخواهی با تحلیل هایت طرف مقابلت را پراز حس تناقض و تلاطم بیشتری کنی کافیست که از خودت رضایت داشته باشی که توانستی مشاهده کنی بی آن که بخواهی نتیجه گیری کنی، بی آن که بخواهی قضاوتی نادرست کنی... گاهی همین که بتوانی چونان آب روی آتشی بشوی که دریای متلاطم درونی یک نفر را به آرامش برسانی، آن هم تنها با شنیدن او،  تورا پراز حس مثبت میکند... شنونده بودن حس خوبی دارد اگر قضاوت نکردن را خوب تمرین کرده باشی و توانسته باشی آنقدر با خودت به صلح دست یافته باشی که آرامشت را به دیگران هم منتقل کنی و آنقدر شادی و نشاط و انرژی داشته باشی که به طرف مقابلت آرامش تزریق کنی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 16 May 16 ، 19:37
notenevis ...

به دنبال یک حس ماورایی
در فراسوی این کره خاکی در تونل زمانم
میخواهم در آن سوی آسمان 
درجایی که سرخی آسمان 
هنگام غروب وطلوع خورشید
به تاریکی و روشنی می گراید
خودم را پیدا کنم ...
آن جا که دیگر زمینی وجود ندارد 
و من رها از هر جسم خاکی 
خودم را در آغوش باد رها خواهم کرد 
و رختم را در هر جایی پهن خواهم کرد...
آن جا که دیگر همه رنگ ها 
رنگ زیبای یکرنگی شده است 
وکلاف سر در گم ذهن 
مغشوش من از هم گشاده شده است ...
آن جا که هر قلب نا آرامی 
را آرامش ابدی می دهند ...
آن جا که رنگین کمان 
هر روز به دیدارم می اید 
و آسمان آبی زیباترین رنگ دنیای میشود...
میخواهم یک احساس ماورایی را جست و جو کنم ...
آن جا که بر تابی از گیسوان زمان می نشینم 
و دیگر با الاکلنگ سرنوشت 
کاری نخواهم داشت ...
آن جا که چشم های نگرانم 
موج شادی را جایگزین 
موج تشویش می کنم...
آن جا که دریای بیکران هستیم 
دیگر هیچ تلاطمی نخواهد داشت
صاف...آرام...نیلگون
من میخواهم بال بگیرم...
دوبال که با ان بتوانم پرواز کنم و
فارغ از هر فکر وخیالی به یک 
احساس شیرین ماورایی دست یازم..


فاطمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 August 15 ، 13:24
notenevis ...

نوشتن همیشه هم راهی برای آرام شدن نیست، همیشه راهی برای  ثبت خاطرات نیست...گاهی آدمی می نویسد تا فراموش کند، می نویسد تا دردهایش روی کاغذ کمتر جولان بدهند تا بتواند آرامتر فراموش کند، گاهی آدمی می نویسد تا به صورت ناگهانی خودش را از مساله وارهاند...اصلا گاهی آدم می نویسد چون نمیتواند حرف بزند، انگار تنها راه نظم گرفتن ذهنش همین نوشتن باشد که اگر ننویسد دیگر نتواند جلوتر برود، که اگر یک قدم به عقب تر هم برگردد در باتلاق گذشته غرق شده است...آدمی گاهی می نویسد چون تنها چاره کارش را همین می بیند،گاهی ذهنت که نامنظم میشود دیگر خودت هم نمیدانی که چطور به آن نظم بدهی که حرف زدن دیگر چاره کار نیست و تنها همین قلم میشود همدمت...گاهی نوشتن دردهایت میشود درمان تمام نداشته هایت که میخواهی ان ها را به دست فراموشی بسپاری....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 08 August 15 ، 18:27
notenevis ...

شاید که عاشق شدن یعنی همین که آن چنان غرق دوست داشتن کسی بشوی که در دریایی از عشق گم بشوی، ساحلت را چنان گم کرده باشی که در جایی دیگر در زندگی دیگر، آن سمت دیگر دریا یک ساحل امن‌تر برای زندگیت یافتی.شاید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 July 15 ، 15:39
notenevis ...

گاهی هم مساله آن نیست که دوستش نداری، دوستت ندارد، گاهی تنها مشکل بر سر آن است که مدل زندگی کردن ها با هم متفاوت است. او یکجور تفریح میکند و به او خوش میگذرد و تو جور دیگر، او تنهایی را دوست دارد و تو از تنهایی گریزانی.. گاهی حتی مدل عاشقی کردن آدم ها متفاوت است، یکی رمانتیک احساسی که تنها بیان عشق آرامش میکند و دیگری عاشق نشان دادن احساس با رفتار و گفتار حس محدودیت به او می دهد... گاهی بحث واقعا بر سر دوست داشتن نیست، تنها مدل آدم هاست که با هم متفاوت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 June 15 ، 10:30
notenevis ...

به گمانم همه آدم ها یک روز یک جایی به آرامشی که باید دست پیدا کنند، همانجایی که جز عزیزترین ها نظر بقیه برایت بی اهمیت باشد، همانجا که دیگر برای خودت زندگی کنی و به حرف ها بی توجه ترین بشوی. همه آدم ها یک روز آنقدر انرژی مثبتی که باید را از همان ها که دوستشان دارد جذب میکند که تمام انرژی های منفی دیگران را دفع کند و این اتفاق دیر یا زود انکارناپذیر است که اگر اتفاق نیوفتد آدم، دیگر آدم نمیشود، یک آدم تحریک پذیر بی قرار عصبی میشود.



۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 21 June 15 ، 20:47
notenevis ...