نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلتنگ» ثبت شده است

پشت کاجستان ، برف.

برف، یک دسته کلاغ.

جاده یعنی غربت.

باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب.

شاخ پیچک و رسیدن، و حیاط.


من ، و دلتنگ، و این شیشه خیس.

می نویسم، و فضا.

می نویسم ، و دو دیوار ، و چندین گنجشک.


یک نفر دلتنگ است.

یک نفر می بافد.

یک نفر می شمرد.

یک نفر می خواند.


زندگی یعنی : یک سار پرید.

از چه دلتنگ شدی ؟

دلخوشی ها کم نیست : مثلا این خورشید،

کودک پس فردا،

کفتر آن هفته.


یک نفر دیشب مرد

و هنوز ، نان گندم خوب است.

و هنوز ، آب می ریزد پایین ، اسب ها می نوشند.


قطره ها در جریان،

برف بر دوش سکوت

و زمان روی ستون فقرات گل یاس.


سهراب سپهری

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 July 15 ، 12:04
notenevis ...

تمام عصرها را هم که شاد بوده باشی، تمام روزهای زندگیت هم که از لحظه به لحظه اش نهایت استفاده را برده باشی باز هم دست آخر غروب جمعه ضدحال بودنش بیشتر از آن است که دلت نگیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 17 July 15 ، 13:02
notenevis ...