نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رفیق» ثبت شده است

همین که معطل اعتقاد و اعتمادت نمانده بشی خودش یعنی کلی برد کرده‌ای. به گمانم نسلی باشیم که دقیقا شبیه همان جمله‌ای باشیم که مدت‌ها در فضای مجازی میچرخید که "نه به اعتقادمان اعتمادیست و نه به اعتمادمان اعتقادی." به گمانم آدم‌های قدیمی خوشبخت‌ترین آدم‌های روی زمین باشند، همان‌ها که اعتقاداتشان را باور داشتند، عمیق نمی‌شدند، همه چیز را به سوال نمی‌گرفتند. شاید به نوعی به جای بعضی رسومات مرسوم امروزی بهتر بود رسم این میشد که نیک رفتاری، نیک گفتاری، و نیک پنداری واقعا رسم ما ایرانی‌ها میشد.اینطور فکر کنم لااقل نسل بعدی در آرامش بهتری از نسل من باشند.

پ.ن: نظرات شخصی من برای خودم هست.باشد که شاید درست نباشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 August 15 ، 12:42
notenevis ...

کم کم به این نتیجه میرسی که نمیشود که پیش تمام آدم‌ها بلند بلند فکر کرد، نمیشود که با همه آدم‌ها خودت باشی، چرا که بیشتر آدم‌ها تصویر خوبی از تورا دوست دارند که به آن‌ها حسی را بدهد که مقبول تو هستند. واقع‌گرایانه‌ که نگاه کنی میبینی که همیشه "خودت بودن" تنها یک شعار دلنشین است که آدم‌ها از آن زیاد استفاده می‌کنند اما در واقعیت این نیست. بعضی آدم‌ها جنبه ندارند، زیادی که خودت باشی، به همان تصویرت پناه می‌برند و آن‌وقت است که تلاشت برای بیرون کشاندنشان از تصاویر تنها بیشتر فرو می‌بردشان. همین‌‌جاست که تفاوت دوست با رفیق با رهگذران زندگی مشخص می‌شود که پیش هرکدام چگونه‌ای!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 10 August 15 ، 22:33
notenevis ...

وقت هایی هست در زندگی که تنها به رفیقت، صمیمی ترین دوستت که مثل عزیزترینت دوستش داری یک مسج میدهی خوبی؟ و در جواب احوالپرسیش فقط میگویی:"دلم گرفته، میخواهم حرف بزنم." در جواب فقط میدانی او آنجاست، نشسته تا هروقت تو بخواهی گوش بدهد، آرام جانت باشد بی آن که قضاوتت کند و این به گمانم از بهترین حس های دنیاست که در زندگیت چنین رفیقان جانی داشته باشی.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 July 15 ، 05:54
notenevis ...

گاهی با خودت فکر می‌کنی که نگذاری هیچ آدمی، هیچ رفیقی، یا حتی عزیزترینی بداند که چقدر دوستشان داری، از همان گاه‌هایی که این سوال برایت پیش می‌آید که آدم‌هایی که در قلبت از جایگاه ویژه برخوردارند، چقدر دوستت دارند؟ که کاش ندانند دوستشان داری، که کاش دور بشوی ازشان تا از آن‌ها آزمون دوری بگیری...گاهی هم دلت می‌خواهد خودت را برداری بروی در غارت، همان‌جا مدتی بمانی و آن وقت ببینی چه کسانی برای بیرون آوردنت تلاششان را می‌کنند، که اصلا کدامشان اولین نفر نامت را صدا می‌زند و سراغی از تو می‌گیرد...بعضی وقت‌ها هم آدم با خودش حساب و کتاب می‌کند، چرتکه می‌اندازد که نکند در زندگی ان‌هایی که برایش عزیزند، تکراری شود، زیادی شود، که دوست داشته بشود، که گرفتار احساسات متناقض نشود...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 June 15 ، 20:36
notenevis ...