نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشق شدن» ثبت شده است

اولین بار بود که عاشق می‌شد، اولین بار که قلبش برای یکی بیشتر می‌تپید، یک حس عجیب و غریب ، تمام وجودش سرشار از احساس انگار باشد،  اصلا انگار عقلی نباشد، دیوانه‌ای که یک سره عشق در چشمانش شعله میکشاند، بعد کم کم گوشه‌گیر شد، کم‌کم حوصله‌اش از ظرف دلش سر رفت، احساساتش سروی شد بلند که قدش از سقف اتاقش بالا زد، همان وقت‌ها بود که نرسیدنش آغاز شد. با خودش فکر می‌کرد رسیده‌است، اما احساساتش در آسمانی بالاتر از آسمان معشوقش بود. تمام که شد، عادت کرد، به رفت و آمد آدم‌ها، صبورتر شد، مهربان‌تر شد. فهمیده بود نه از رفتنی غمگین باید شد و نه از آمدنی زیاد ذوق کرد. اصلا همین از دست دادن بود که پخته‌اش کرده بود، همین تجربه باعث شده بود که قدر دوست داشتن را بهتر از عشق بداند. صبرش که جواب داد، یکی آمد با کلید قلبش. این بار قلبش دیگر از جا کنده نشد، بی‌قرار نشد، دیرتر عاشق شد، اما عاشق ماند ، دوست داشتنش ماندگار شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 August 15 ، 22:58
notenevis ...

گاهی هم مساله آن نیست که دوستش نداری، دوستت ندارد، گاهی تنها مشکل بر سر آن است که مدل زندگی کردن ها با هم متفاوت است. او یکجور تفریح میکند و به او خوش میگذرد و تو جور دیگر، او تنهایی را دوست دارد و تو از تنهایی گریزانی.. گاهی حتی مدل عاشقی کردن آدم ها متفاوت است، یکی رمانتیک احساسی که تنها بیان عشق آرامش میکند و دیگری عاشق نشان دادن احساس با رفتار و گفتار حس محدودیت به او می دهد... گاهی بحث واقعا بر سر دوست داشتن نیست، تنها مدل آدم هاست که با هم متفاوت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 June 15 ، 10:30
notenevis ...