نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مثبت اندیشی» ثبت شده است

راستش هر چیزی در وجود آدم درست تا وقتی که شکل "عادت" به خود نگرفته باشد جذاب و لذت بخش است و این به نظرم کودکانه ترین خلق آدمیزاد است که درست مانند بچگی هایت که عروسکی که در دستت بود بعد از چنددقیقه بازی حوصله ات را سر میبرد الان هم هرچیزی که شوق و ذوقی برایت نداشته باشد و جدید نباشد کسلت می کند. همین است که زندگی که فقط از آن زنده بودنش ماند و روزمرگی و عادت جای تمام زیبایی هایش را گرفت فاتحه اش را باید خواند! راستش شاید شعار به نظر آید اما هر روزی که صبح چشم باز کنی و با خودت فکر تکرار کنی یعنی عمر نکرده ای، زندگی نکرده ای! باید همیشه از تکرار فرار کرده حتی شده اگر با یک تغییر کوچک مثلا امروز چای صبحانه ات را به جای باشکر، تلخ بنوشی یا مسیر برگشت به خانه را متفاوت انتخاب کنی و شاید در این طراوت بهاری اندکی هم پیاده‌روی کنی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 April 17 ، 04:51
notenevis ...

همیشه برای تمام اتفاقات زندگیم یه دلیل پیدا میکنم، یه وقتایی همون موقع و یه وقتایی بعدترش یه موقعی که اصلا تصورشم نمیکنم یهو متوجه میشم که اگر اون اتفاق قبلی توی زندگیم رخ میداد چقدر بعدترش به ضررم میشد. شاید اینجوری باشه که بعضی از ما آدم ها بدجوری به امیدواری اعتیاد داریم، شاید اینقدر همیشه نقطه ضعفا رو تبدیل به قدرت کردیم که هیچ چیز این دنیا برامون جزو شکست محسوب نشه... سال هاست که شعارم شده این که همیشه آخر داستان خوبه و اگه الان خوب نیست پس هنوز آخرش نیست... البته لازمه اینو بگم که اتفاقات بد در زندگی باعث میشن آدم کمتر و دیرتر اتفاقات خوب زندگیش رو باور کنه و صبورتر بشه، اما من مطمئنم بالاخره یه روزی،  یه جایی آدم به اون چیزایی که توی ذهنش هست کم و بیش میرسه و اون موقع شاید روزی باشه که همچنان دنبال روزهای بهتر باشه... بنابراین هرچی امروز هست شاید بهترین نباشه اما مطمئنا اگه حاصل تموم تلاشات باشه یه روزی بهترین رو در پی خودش داره، پس تا میتونی باید ازش بهره ببری و سعی کنی ازش لذت ببری، چون از تو یه آدم قوی تر و استوارتر مقابل اتفاقات زندگیت میسازه...

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 13 October 16 ، 15:18
notenevis ...

 آدم فکر میکند دوست داشتن یکهو اتفاق می افتد، اما عشق یکهو به سراغت نمی آید هیچ وقت اما بی صدا می آید، به مرور دوست داشتن شکل میگیرد و یکهو چشم باز میکنی میبینی دارد به کل زندگیت تبدیل میشود ... عشق یعنی همین ...یعنی نه گاهی زیاد  وگاهی کم باشد که همیشگی باشد و متعادل ...عشق یعنی حواست به او باشد، حواسش به تو باشد، مراقب هم باشید، یعنی انقدر حالت کنارش خوب باشد که بدانی میخواهی تا آخرش به پایش باشی، کنارش باشی، پیر شوی...عشق یعنی کنارش انقدر آرام شده باشی که یک دل شده باشی، انقدری که بتوانی تمام قلبت را به او بدهی، اعتماد کنی و کنارش همه چیز را هرچه هست بهتر و زیباتر متصور بشوی...عشق یعنی بتوانی او را کنار خودت تصور کنی و از بودنت کنارش غرق لبخندبشوی...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 29 September 16 ، 20:40
notenevis ...

آدم ها را باید در قلبت نگهداری کنی، جایگاهشان همان جا درون قلب است اما بایدمراقب بود زندانی قلب تو نشوند که آن وقت که موعد خطاهایشان سرآمد و خواستی در قلبت را باز کنی و به دست فراموشی بسپاریشان هوای قلبت آن قدر طوفانی نشود که امواج خروشانش دلت را آشوب کند. آدم ها را دوست داشته باش، با تمام وجودت، با تمام قلبت، اما زندانیشان نکن، در کنار همین علاقه، رها کردن را هم یاد بگیر تا وقت رفتن، وقت دوری، حسرتی به دلت نماند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 25 September 16 ، 18:32
notenevis ...

از دید من همیشه همه آدم ها خوب و مثبت  وبهترین هستند تا زمانی که بدیشان به صورت واضح توی چشمم فرو برود و مثل زخمی بر قلبم بنشیند...تازه آن موقع است که هنوز هم نمیتوانم باور کنم که کسی اینقدر بد شده باشد و هزار اما و اگر می آورم و سعی میکنم خودم را در مقامی بگذارم که بتوانم شرایطش را درک کنم  وکمی پایم را در کفشش کنم وراه بروم و آن وقت برای خودم کمی استدلال و ادله جمع آوری کنم که کفشش پای من را هم زد، چه برسد به خودش...اما ... اما گاهی هرچه سعی کنی قضاوت نکنی دست آخر باز هم ویترین شعور بعضی آدم ها آنقدر پر و پیمان میشود که حتی نخواهی قضاوت کنی ، همه چیز به اندازه کافی واضح  وروشن است که شخصیت پلشت و حقیرشان رو بشود...گاهی می مانم...گاهی هایی که دیگر هرچقدر سعی میکنم برای خودم استدلال بیاورم، در کفش دیگری راه بروم، خودم را هی جایش بگذارم تا سعی کنم درکش کنم و قضاوتش نکنم ، نمیتوانم که نمیتوانم که نمیتوانم و اینطور وقت هاست که زخمی عمیق درون دلم می ماند از رفتارها و حرف ها و ناراحتی هایی که از آدم ها میبینم و دم نمیزنم و درون خودم میریزم و به جایش یک سکوت به وسعت تمام ناراحتیم میکنم...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 22 September 16 ، 21:45
notenevis ...

به گمانم همه آدم ها برای یک بار هم که شده تمام قد مقابل تغییرات زندگیشان ایستاده اند،  یا حتی گاهی مقابل آمدن بعضی آدم های زندگیشان... گاهی حس کرده اند که مبادا یکی آمده باشد و بی آن که زبان احساساتشان را بلد باشد، یا سبک زندگیشان را بداند باعث تغییرشان بشود اما کم کم زمان این عنصر مهم کم کم به آن ها ثابت کرده گاهی تغییر تنها راهیست برای بهتر و بهتر شدن زندگی... برنده واقعی همانیست که میداند تغییر هرچه باشد در زندگی حضورش پررنگ است و یاد بگیرد مقابل هرتغییری مقاومت نشان ندهد و گاهی خودش به صورت داوطلبانه به استقبالش برود...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 19 September 16 ، 13:00
notenevis ...

باید مراقب بود تا جلوی آدم ها خودت را کوچک نکنی.. میدانی؟ بعضی آدم ها لیاقت محبت های تورا ندارند، وهم و خیال برشان میدارد، فکر میکنند بر قله کوهی از غرور و خودخواهی خودشان نشسته اند و همه آدم ها دیگر را در دامنه کوه میبینند.. فکر میکنند اگر کسی محبتی از سر صداقت، بی ریایی و مهربانیش کرد وظیفه اش را به جا آورده... از این آدم ها که قدر و منزلت محبت و مهربانی را نمیدانند، از آدم هایی که فقط احساس دیگران را اسباب بازی خودشان میکنند باید دوری کرد... این ها معیار انسانیت را به هم زده اند...  

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 19 September 16 ، 11:47
notenevis ...