من آدم صبوری هستم، از همان آدمهای عجولی که اما عجیب در بخشیدن آدمها صبورند، که کینهای در دلشان نیست، همه را با مهربانی میبخشند و خیلی زود فراموش میکنند، اما ظرف احساساتم، ظرف صبوریم اگر سرریز بشود، امان از آن روز که اما لبریز بشوم، یکهو تصمیمم را میگیرم، آدم تصمیمات یکهویی هستم، یک لحظه چمدان خاطرات و خوشیهایم را جمع میکنم، ناخوشیهایم را درون سطل زبالهها میاندازم و در ذهنم همه چیز را فراموش شده فرض میکنم و برگشت ؟ نه! برگشتی هم نیست...من ادم تصمیم گیری های یکهویی هستم که میدانم در لحظه درستترینند و برای هیچکدامشان حسرتی به دلم نمیماند.