نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

آدمی که یک اتفاق تلخ در زندگیش افتاده باشد، یک بار تا مرز بی تفاوتی و خنثی شدن نسبت به همه چیز پیش رفته باشد در دوست داشتن آدم ها گاهی ترسو میشود...در شادترین لحظاتش یک غم عجیب و آرامی نشسته که باور ندارد که شادمانیش ماندنی باشد، که دوست داشتنی وجود داشته باشد. از بس هربار امید داشت و ناامیدش کردند، از بس هربار اعتمادش، بی اعتمادی شد... آدمی که یک بارتا ته همه چیز را رفت و به بن بست رسید و پیش همه رسوا شد دیگر از ریسمان سیاه و سفید میترسد، بیشتر از خودش از یادآوری  اشتباهش توسط بقیه میترسد...آدم ها را نباید بی تفاوت کرد، نباید ترساندنشان!  کاش در حق آدم ها بیشتر مهربان و انسان باشیم.


پ.ن:جواب ایمیل و نظرات رو ذر اسرع وقت میدم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 30 May 15 ، 17:49
notenevis ...

ما آدم های ترسویی هستیم! از بس هربار گفتیم از خوشی هایمان و بد اتفاق افتاد بعدش، از بس هربار یکی خوشبخت بود دیگران هی مدام اسمش را برسر زبان انداختند تا شکست خورد آخر و بعد هی بقیه خوشحال تر شدند، از بس ناله هامان به گوش بقیه خوشتر آمد تا خوشیمان ترسیدیم دیگر خوشبختیمان را، شا دیمان را داد بزنیم. از دلهره بعدش، از اتفاقات بدش... آدم های خسیس ترسویی که همیشه نگران از دست دادند هستند، آنقدری که در خوشیشان هم حسرت حال بعدش را بخورند، از بس که نشد برای یک بار هم خوشی مداوم نصیبشان بشود..

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 29 May 15 ، 21:32
notenevis ...

خوش آن بهار که یار در برت باشد
به هر طرف نگری همدمت باشد
خوش آن غزل که در ستایش او
مدام بر سر زبان و لبت باشد

شعر از خودم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 29 May 15 ، 18:19
notenevis ...

برای کسی که می‌نویسد وبلاگش هم یک جور خانه مجازیش محسوب می‌شود...صاحب‌خانه که بلاگفا بود و اما یک جا در خانه‌اش را بست و دیگر سرویس‌دهی نکرد، یعنی مخاطبش ما بودیم و اما هرچه صبوری کردیم برنگشت ...به خانه جدید رفتم.وبلاگم منتقل شد به blog.ir. امیدوارم این بار ناامید نشوم.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 29 May 15 ، 17:46

راستش دلم می‌خواست تا همیشه به بلاگفا وفادار باقی بمانم. همان اول که بلاگفا دچار مشکل شد ترسی به جانم افتاد که نکند درست نشود...نکند وبلاگم با تماما متعقاتش از بین برود.چهار سال خاطراتم بود اما خب به گمانم که این روند زیاد طولانی شد.برای من وبلاگ نویسی که وبلاگم به نوعی خانه‌مجازی من است با این روند دیگر رغبتی برایم باقی نماند که حتی اگر بلاگفا درست بشود به آن‌جا بازگردم.به همین دلیل سعی بر آن دارم که در صورت احیای بلاگفا همین‌جا بنویسم. به گمانم بهترین کار همین باشد که به جای عزاداری بیشتر وبلاگم را تغییر بدهم. شاید با همان نام قبلی اما در جایی بهتر از جای قبلی. امیدوارم که این بار با ترسی که چنان بر جانم افتاده که مدام بک آپ بگیرم دیگر شگفت زده نشوم...

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 29 May 15 ، 17:25
notenevis ...

آدم ها عجیب بنده احساسات خود در یک لحظه میشوند. به گمانم اسمش را بتوان لحظات استیصال گذاشت. هرچه هست دمیست و دیگر هیچ و وای بر هر آن چه که در این لحظات بر سر راهش قرار بگیرند خواه از آدم باشد و خواه خاطرات باشند و خواه اشیا وچیزهایی که دوستشان دارند... لحظات ویرانیست به گمانم نام دیگرش... چونان زلزله ای ویران میکنند هر آن چه که بر سر راه قرار گیرند...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 11 May 15 ، 18:12
notenevis ...

اعتیادت به نوشتن در بلاگفا و خوندن مطالب بقیه دوستان بلاگفاییت رو وقتی میفهمی که بلاگفا به دلیل تغییرات سرور تا هفته آخر اردیبهشت تعطیل میشه! اصلا بدن درد دارم میگیرم کم کمک نمیتونم چیزی بنویسم تو وبلاگم! وبلاگ آدم مثل خونه مجازیشه اصن.... فکر کن حق ورود به خونتو ازت واسه مدتی بگیرن، وای من..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 10 May 15 ، 18:08
notenevis ...

شانس یک بار در خونه هر کسی رو میزنه؟ به گمونم تا حالا درخونه من یکی نیمده باشه یا اگرم اومده یه بچه تخسی بوده که فقط زنگ زده و تا من اومدم درو باز کنم در رفته !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 08 May 15 ، 18:07
notenevis ...

این روزها که میگذرند ذهنم چارراهی از عبور ومرور آدم ها و تصمیمات شده است. راستش وقتی آدمی بوده باشی که تمام زندگیت را صرف تلاش برلی رسیدن به رویاهایت کرده باشی، به هرمقصدی که رسیدی کمی استراحت میکنی و دوباره راه میوفتی برای رسیدن به هدف بعدیت....اصلا وقتی کل زندگی رابا ایده آل گرایی وکمالگرایی و انحصارطلبیت بر خودت سخت گرفته باشی دیگر نمیتوانی به فکر آسان گرفتنش باشی... اما روزی میرسد که آنقدر خسته میشوی، آنقدر اذیت شده ای که فقط دلت میخواهد برای مدت کوتاهی هم که شده آسان گیری، هم بر خودت، هم بر زندگیت و هم بر آدم هایی که باتو مراوده دارند... تصمیم گرفته ام اندکی بیخیالی طی کنم، رها و بی قید بشوم تا طعم جدید زندگی را مزه مزه کنم. میدانم روح سیری ناپذیرم زیاد دوام نمی آورد اما همین مدت کوتاهش هم لازم است به گمانم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 08 May 15 ، 13:05
notenevis ...

دیروز در حالی که باران بهاری سیل شده بود از آسمون بر سر زمین میریخت و مردم همه زیر باران می دویدند که خیس نشن، من فقط سعی میکردم زیر بارون نفس بگیرم و از طراوتش لذت ببرم. با این که موش آب کشیده شدم و سرتا پام خیس شده بود و موهام درهم فرفری شده بود میتونم بگم لحظات لذت بخشی از بهار 94ام رو گذروندم. خدا این روزای اردیبهشتی بهاری بارونی رو ازم نگیره:]

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 27 April 15 ، 12:52
notenevis ...