نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

بچه که بودیم روزهای معلم که میشد تا معلم سرکلاس میومد همه از قبل هماهنگ میکردیم و تا وارد کلاس میشد یک صدا میگفتیم "معلم عزیزم روزت مبارک". اون وقتا اینقدر این عبارت رو با قدرت و صدای بلند فریاد میزدیم که واقعا دوست داشتنمون نسبت به معلممون فریادمیزدیم، حتی یادمه تا دبیرستان هم هدیه میخریدیم، بزرگتر که شدیم دوست داشتن ها هم بر اساس منفعت شد، یادم نمیاد جز عزیزترین ها و رفیقای نزدیک و صمیمیم تونسته باشم کسی رو اونقدر خالص، بی ریا و عمیق دوست داشته باشم، بحث سر دوس نداشتن آدما نیست گاهی  آدم نگاه میکنه میبینه هیچی خالص نیست، هیچی اونقدر زلالی، شفافیت و صداقت و معصومیت زمان بچگی رو نداره و خیلی کم هستن آدمایی که بزرگ میشن اما توی دوست داشتن آدما همون سبک بچگیاشون رو دارن و شاید اینجور آدما حساس ترین و آسیب پذیرترین آدما باشن چون نمیتونن توی دوست داشتناشون زیاد غلو کنن یا کم بذارن، هرکیو خالص معصوم همونقدری که تو دلشون دوس دارن در ظاهرم دوس دارن. هرچند مصاحبت با همچین آدمایی که صادقانه آدما رو دوس دارن برام لذت بخشه اما متاسفانه بیشتر آدما توی این دسته نمیگنجند و این مساله گاهی آزاردهنده هست.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی