آدمهای چارفصل زندگیم!
آدمها میآیند، خودشان را به خاطراتت پیوند میزنند، و تو را به یک آدم دیگر تبدیل میکنند...گاهی میمانند و طعم بودنشان را به تو وزندگیت اضافه میکنند و گاهی فقط درقلبت، خاطراتت میمانند...تعلق خاطرهایی که گاهی دوسداشتنی هستند و گاهی با تمام زجری که از بابت بودنشان میکشی اما فراموش ناشدنیند.مثل درختی که از زمستان به بهار پیوند خورده باشد، ریشهاش در خاک باقی مانده باشد اما شاخ و برگش ، جوانههایش نشان از تغییر فصل میدهد، هر آدمی میتواند همینطور خزان زندگیت را به بهار پیوند بدهد، گاهی هم تابستان گرم و سوزان احساست را به پاییز سرد بی رمق...رسم روزگار همیشه یک جور بوده است که آدمها هرکدام برایت فصلی از زندگیت باشندو آن عزیزترهایش چارفصل زندگیت بشوند...مهم آن است که چطور و چگونه در آیندهی دور و نزدیک از آنها و حضورشان در زندگیت یاد کنی و کدامین فصلت را از آن خودشان کنند...