نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

از چشمم افتادند

Wednesday, 26 August 2015، 05:27 AM

از آدم‌هایی که بقیه را با طعنه و کنایه و زبان تلخشان آزار می‌دهند، همانقدر بیزارم که از آدم‌هایی که بی‌دلیل و نابجا سکوت می‌کنند، هستم.
صبح اول صبح در محل کار دختری را میبینی، خوشکل شده، تیپی عوض کرده وقیافه‌اش کمی تغییر کرده، با خوشحالی و مهربانی خوشحال می‌شوی که به خودش رسیده، تعریف میکنی ازش، به جای تشکر درست مثل آدم‌های خودکم‌بینی که در خودشان این تعریف را نمی‌بینند، دوستانش زبان طعن و کنایه باز می‌کنند که دوست ما همیشه زیباست و بلا بلا بلا. نگاهشان می‌کنم، دارند حرف می‌زنند، در حالی که دیگر صدایشان نمی‌شنوم، به همین راحتی از ارتفاع چشمانم افتادند، فرو رفتند توی زمین، زیرپاهایم. دیگر نه نگاهشان کردم ، نه جوابی دادم، تنها به سکوت و لبخندی اکتفا کردم و برای بار هزارم به این نتیجه رسیدم که آدم‌ها همه لایق محبت تو نیستند، اما تو محبتت را کن تا سرشار از انرژی شوی، حتی اگر انرژی که گرفتی منفی باشد، قدرش کمتر از مثبت توست که حالت را خراب کند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ 15/08/26
notenevis ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی