نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

تخصصش دادن فرصت‌ به آدم‌های اشتباهی زندگیش بود، تا آن‌جا که از سر دلسوزی و مهربانی خودش را هم قربانی می‌کرد. آن اوایل درکش برایم سخت نبود.به گمان خودم او هم انسانی بود درست مثل بقیه، مثل من، معتاد به روابط با دیگر ادم‌های روی زمین. خودش را دوست داشت، اما دیگران را بیشتر. به خودش احترام میگذاشت، وقت اختصاص می‌داد اما به دیگران بیشتر. روند زندگیش به این شکل پیش رفت تا این‌که یک جا خسته شد، واداد، در امتداد همان‌جاده‌ای که شروع کرده بود، به بن بنست تقاطع رسید، آن وقت همان‌جا ایستاد، پشت سرش همه را جاگذاشت. این بار اما دیگران را دوست داشت اما خودش را بیشتر، زندگی دیگران هم اولویتش بودند، اما زندگی خودش بیشتر.همین‌جا بود که تازه به آرامش رسیدنش شروع شد و مهربانیش هم بیشتر قدر دانسته شد.

موافقین ۱ مخالفین ۰ 15/08/28
notenevis ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی