نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

اشتباه نکردم...

Saturday, 19 September 2015، 01:48 PM

گاهی حس می‌کنی شانس تا دم در خانه‌ات آمد، کلون در را زد، کسی جوابش را نداد و غمگین دمش را روی کولش گذاشت  ورفت...گاهی گمان می‌کنی قصه زندگی همان یک بار بوده، همان یک مرتبه همه چیز داشت می‌رفت که درست ترین بشود. حسرت به دلت مانده که بار دیگری داستان تکرار بشود، غافل از ان که یک بار نقطه پایان سر قصه قبلی گذاشته شد، داستان جدیدی را شروع کردی. یادت می‌رود که این داستان جدیدی که شروع کردی اگر قرار باشد به انتهای داستان قبلی وصل باشد یعنی دورباطل ، آغازش همانند پایان داستان قبلی تلخ است. زندگی پراز قصه هست، هر قصه ای یک پایان دارد، یکی تلخ  ویکی شیرین...اما همیشه باید در ذهن داشت پایان هرداستانی اگر خوب نیست، یعنی هنوز تمام نشده، چرا که هر داستانی حتی بدترینش برایت حرفی، درسی، تجربه‌ای برای گفتن دارد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ 15/09/19
notenevis ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی