نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

رفتن هایى به از ماندن

Friday, 25 August 2017، 08:05 AM

با بعضی آدم‌ها هم حرف میزنی، آن هم بعد از مدت‌ها، هی از آدم‌های آن موقع‌های زندگیش میپرسی، تک تک رفته‌اند انگار، هرکدام به نحوی، یکی عروس شده، یکی داماد، یکی دوستیش را برهم زده، یکی فرسنگها دورتر آن سر دنیا...اما امان از آدمی که اسمش را که می‌آوری طرف مقابل سکوت می‌کند.یک سکوت عمیق.حرف نمیزنی.سکوت میکنی تو هم.میگذاری کم کم به حرف آید، که اینطور شروع می‌شود که "بعضی آدم‌ها بخشی از خاطرات تو می‌شوند، اما نه آن بخش خوب، اما رفتنشان برای آن است که تو یاد بگیری چطور زندگی کردن را، که مسیر زندگیت از بعد از آن قشنگ‌تر شود، که آن وقت آدم‌های بهتری وارد زندگیت بشوند، نظم بگیرد ذهن نابسامان آن‌وقت‌هایت." انگار تمام نامنظمی زندگیش با رفتن همان آدم رفته بود. پرسیدم اما الان؟ خندید و از آدم جدید زندگیش برایم گفت، صدای خنده‌هایش برایم از آن طرف خط می‌گفت که الان خوشحال‌تر است، خوشبخت‌تر و آرام‌تر.لبخند به من برمی‌گردد، چشمانم برق می‌زند و در قلبم شادی می‌نشیند.شاید هم که دوستی یعنی همین مکالمات گاه به گاه.

موافقین ۰ مخالفین ۰ 17/08/25
notenevis ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی