نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

از خلال مکالمه هایم با آقای پدر

Sunday, 23 September 2018، 09:40 PM

هروقت با پدرم راجع به آدم ها صحبتی میکنم  و غرغر میکنم، پاسخش به من آن است که من دختری بزرگ نکرده ام که نقش قربانی به خودش بگیرد. در نقش قربانی فرورفته ای و مدام غرغر میکنی. بعد کم کم مرا آرام تر که کرد به من میگوید ، محکم باشی، قوی و استوار، دلت را دریا کن و تنها به یک چیز فکر کن، آن هم توی قوی تر و محکم تری که هیچ چیز نمیتواند ناراحتش کند. گاه به او میگویم نمیشود، کاش همینقدر ساده بود و باز هم غر میزنم و گاه چنان محکم به من میگوید قوی باش که انگار چاره ای دیگر برایم باقی نمیگذارد جز آن که جدی جدی قوی باشم و قهرمان زندگی خودم. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ 18/09/23
notenevis ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی