نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

بعضی چیزها در زندگی زمانی دارند... حس و حالی دارند که اگر از زمانش بگذرد دیگر هیچ لذتی انگار نداشته باشد. مثل آن می ماند که در گرمای تابستان از گرما در حال هلاک شدن زیر آفتاب باشی و تشنه ات باشد، آن زمان است که نیاز به آب داری، شاید صبر تا زمانی که به خانه برسی هلاکت کند ...یک روز چشم باز میکنی و میفهمی خیلی حس ها ، خیلی چیزها در ذهنت بوده ، در دلت بوده اما زمانش گذشته، از ذهنت خطشان زده ای، در دلت دفنشان کرده و دیگر بی تفاوت شده ای... نمیدانم ، شاید یکهو بزرگ شده ای، شاید درونت یک چیزهایی شکسته و خورد شده که دیگر برای آن چیز آرزو نمیکنی. آدم بی رویای ، بی آرزو راستش روی زمین وجود ندارد، اما در بعضی مسایل خاص آدمی یهو دست برمیدارد درباره آن چیز رویا کردن، آرزو کردن و برای همیشه خطش میزند از زندگیش تا در دفتر خاطراتش یک روز به آن رویاها و آرزوها به عنوان خاطرات جوانی بخندد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ 18/09/28
notenevis ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی