از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
حافظ
بچه که بودیم روزهای معلم که میشد تا معلم سرکلاس میومد همه از قبل هماهنگ میکردیم و تا وارد کلاس میشد یک صدا میگفتیم "معلم عزیزم روزت مبارک". اون وقتا اینقدر این عبارت رو با قدرت و صدای بلند فریاد میزدیم که واقعا دوست داشتنمون نسبت به معلممون فریادمیزدیم، حتی یادمه تا دبیرستان هم هدیه میخریدیم، بزرگتر که شدیم دوست داشتن ها هم بر اساس منفعت شد، یادم نمیاد جز عزیزترین ها و رفیقای نزدیک و صمیمیم تونسته باشم کسی رو اونقدر خالص، بی ریا و عمیق دوست داشته باشم، بحث سر دوس نداشتن آدما نیست گاهی آدم نگاه میکنه میبینه هیچی خالص نیست، هیچی اونقدر زلالی، شفافیت و صداقت و معصومیت زمان بچگی رو نداره و خیلی کم هستن آدمایی که بزرگ میشن اما توی دوست داشتن آدما همون سبک بچگیاشون رو دارن و شاید اینجور آدما حساس ترین و آسیب پذیرترین آدما باشن چون نمیتونن توی دوست داشتناشون زیاد غلو کنن یا کم بذارن، هرکیو خالص معصوم همونقدری که تو دلشون دوس دارن در ظاهرم دوس دارن. هرچند مصاحبت با همچین آدمایی که صادقانه آدما رو دوس دارن برام لذت بخشه اما متاسفانه بیشتر آدما توی این دسته نمیگنجند و این مساله گاهی آزاردهنده هست.
جایی که رفتنت به آرامش خودت و بقیه کمک میکنه موندنت حماقتم که نباشه زیرسوال بردن دلیل بودنت میشه. اگر جایی حس کردی رفتن به نفعت هست ادای درخت رو درنیار و نخواه که به ریشه هایی که تو قلبت هست وفادار بمونی، هرجور هست گاهی باید ریشه هرچی هست و نیست رو از بیخ و بن نابود کرد و رفت.
خبر هایی هست که منتظر شنیدنشان هستی، حرف هایی که دلت پر میکشد برای شنیدنشان از زبان یک نفر، بی شک، بی شبهه، بدون تردید و دودلی و ترس، و امان از روزی که حرف ها را همانی که باید نزند، که کسی واسطه بشود که اخبار دیگری آورد، آن وقت دلت نه دیگر حرف میخواهد، نه خبر، نه چیز دیگر...فقط ساکت میشوی خیره در انتظار نوری در امتداد یک خیابان تاریک.
پ.ن: فقط دلم خواست چیزی برای نوشتن داشته باشم تا سکوت نکرده باشم. شاید نوعی تاملات تنهایی، شاید هم نوعی خیالات تنهایی.
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی ؟
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ
(مولوی)
تا قبلترها که هنوز سرکار نمیآمدم، همیشه با خودم فکر میکردم چرا "خسته نباشید" بار منفی باید داشته باشد، ما هرروز آخر کلاس درس به استادهامان میگفتیم خسته نباشید و نه آن ها و نه ما بار منفی نمیگرفتیم.اما الان که صبح ها سرکار می آیم، تازه میفهمم که این عبارت ملعون چه تاثیر منفی دارد وقتی صبح اول صبح همکارت به جای"صبح بخیر" ، به جای "روزبخیر" به تو میگوید خسته نباشید.دلت میخواهد سرت را بکوبی به دیوار اصلا! آقا خانوم صبح اول صب از کلیشه استفاده نکنید.پرانرژی باشید. شادی و انرژی همینطور منتقل میشود اصلا!
شاید که عاشق شدن یعنی همین که آن چنان غرق دوست داشتن کسی بشوی که در دریایی از عشق گم بشوی، ساحلت را چنان گم کرده باشی که در جایی دیگر در زندگی دیگر، آن سمت دیگر دریا یک ساحل امنتر برای زندگیت یافتی.شاید...
آدمی جز عشق، جز دوست داشته شدن، جز دوست داشتن خیلی نیازها در زندگیش دارد که باید برآورده شوند، اما مساله آن است که با عشق به همه آن چیزهایی که باید میتواند به راحتی دست پیدا کند.
پ ن: آدم گاهی فقط دلش یه عشق میخواد و آدم گاهی با تمام دارا بودنش چه چیزی باعث میشه ندارترین آدم بیاد به چشم خودش
برای خواب معصومانه ی عشق
کمک کن بستری از گل بسازیم
برای کوچ شب هنگام وحشت
کمک کن با تن هم پل بسازیم
کمک سایه بونی از ترانه برای خواب ابریشم بسازیم
کمک کن با کلام عاشقانه برای زخم شب مرهم بسازیم
بذار قسمت کنیم تنهاییمونو میون سفره ی شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما، پلی باشه واسه از خود گذشتن
کسی به فکر مریم های پرپر،
کسی تو فکر کوچ کفترا نیس
به فکر عاشقای در به در باش که غیر از ما کسی به فکر ما نست
تو را میشناسم ای شبگرد عاشق
تو با اسم شب من آشنایی
از اندوه تو و چشم تو پیداست که از ایل و تبار عاشقایی
تو را میشناسم ای سر در گریبون غریبگی نکن با هق هق من
تن شکستتو بسپر به دست نوازش های دست عاشق من
بذار قسمت کنیم تنهاییمونو میون سفره ی شب تو با من
بذار بین منو تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذشتن
کسی به فکر مریم های پرپر
کسی تو فکر کوچ کفترا نیس
به فکر عاشقای در به در باش که غیر از ما کسی به فکر ما نیس
به دنبال کدوم حرف و کلامی؟
سکوتت گفتنه تموم حرفاس
تو را از تپش قلبت شناختم
تو قلبت قلب عاشق های دنیاس
تو با تن پوشی از گلبرگ و بوسه منو به جشن نور و آینه بردی
چرا از سایه های شب بترسم
تو خورشیدو به دست من سپردی
بذار قسمت کنیم تنهاییمونو میون سفره ی شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذشتن
کسی به فکر مریم های پرپر
کسی تو فکر کوچ کفترا نیس
به فکر عاشفای در به در باش که غیر از ما کسی به فکر ما نیس
کمک کن جاده های مه گرفته منه مسافرو از تو نگیرن
کمک کن تا کبوتر های خسته رو یخ بستگی شاخه نمیرن
کمک کن از مسافر های عاشق سراغ مهربونی رو بگیری
کمک کن تا برای هم بمونیم کمک کن تا برای هم بمیریم
بذار قسمت کنیم تنهاییمونو میون سفره ی شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما پلی باشد واسه از خود گذشتن
کسی به فکر مریم های پرپر
کسی تو فکر کوچ کفترا نیس
به فکر عاشقای در به در باش که غیر از ما کسی به فکر ما نیس