نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوشته: کاش زمانه‌ی بهتری بود، از عشق می‌گفتم و محذف لینکی‌نوشتم. آن‌قدر به او نزدیک نبودم که همان‌جا برایش بنویسم این سرنا را از سرگشادش زدن است. اینکه منتظر زمانه‌ای بهتر برای عاشقی باشی، اصلا ببین، آدم عاشق می‌شود تا زمانه‌ای بهتر بسازد، نه از طریق مبارزه و غیره، رها کن این حرف‌ها را. آدم عاشق، آدم خواستن و اشتیاق، زندگی شخصی سرشارتری دارد تا آدم باید، آدم وظیفه و مسوولیت. همین خرده زندگی‌های سرشار، زندگی جمعی بهتری می‌سازند، زمانه‌ی بهتری، روزگاری که آدم‌ها بابت دل‌دادگی و شور، سرافکنده نباشند.

  متن از : امیرحسین کامیار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 19 July 15 ، 08:41
notenevis ...

داشتم با خودم فکر میکردم هروقت که بار و بندیل بستم و درون غارم رفتم و سکوت کردم، به جایش خواننده و بیننده بهتری شدم، اینطور که رفت و آمد آدم ها، رفتارهاشان نوشته هایشان برایم آنقدر جذاب بشوند که دلم نیاید پلک بزنم مگر یکهو نکته ای از دست بدهم. کم کم همین شد که فهمیدم چه زمان هایی حالم خوب است، کی آرامش دارم و چه وقت هایی آشوبم. همین که بتوانم بنویسم یا نتوانم، همین که دیدن آدم ها حالم را خوب کندیا بد، همین که صداگریز شده باشم یا فراری از سکوت، یا حتی همین که به تنهایی مطلق محتاج باشم یا خودم را در میان جمع جای بدهم یعنی مفاهیم مختلفی که هرکدام معنایی دارد که توجه به آن حال خوب دلم را میتواند برگرداند. به گمانم همین واقف بودن به حالت کافیست تا لحظه هایت را راحت تر درگیر آرامش کنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 July 15 ، 20:20
notenevis ...

آدمی ممکن است با همه آدمی بخندد، در میان تمام آدم ها قرار گیرد و شادی هایش را فریاد بزند اما در غمانش است که تنهاست، که ترجیح میدهد دور خودش پیله بتند، سردر خلوت خودش ببرد وشروع کند به مراقبه. آن وقت است که تازه ارزش و قدر آدم های مهم زندگی مشخص میشود، تنها کسانی در این میان نزدیک باقی می مانند که در شادیت هم که کنارت نبوده باشند اما وقت نگرانیت، تشویش و آشوبت که شود آرامشت بشوند، کنارت باشند، تا ناراحتی را احساس نکنی و تنور دلت گرم بشود به بودنشان، حتی اگر حاضر نباشند اما همین که غایب قلبت نباشند یعنی همه چیز... حاضر زندگی آدم ها شدن آسان است، مهم آن است که در قلب آدم ها حاضر باشی.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 17 July 15 ، 18:53
notenevis ...

جایی در فیلم من مادرهستم فرهاد اصلانی به همسرش می‌گوید:"ناهید اینقدراز زندگی خصوصیمون با این و اون حرف نزن، اونا اون طوری که تو میگی نمیشنون، اون طوری که میخوان میشنون." حکایت ما آدم هاست... حکایت تلخیست که بعضی آدم ها از رفتار دیگران فقط همان چیزی را که دلشان میخواهد برداشت کنند، میبینند، از حرف هایت همانقدری که بتوانند از آن بعدترها استفاده کنند استنباط میکنند. آدم ها همه از ظن خودشان یارت میشوند و اما چه عظمتی است سکوت و نگاهداری هرچه راز و حرفست در قلبت به جای برملا کردن هر آن چه در دلت هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 17 July 15 ، 18:47
notenevis ...

از دست دادن را گاه از همان لحظه ای که بدست آوردی شروع میکنی، همان وقتی که رویایی، انسانی، عشقی یا هرچه که سال ها دل در طلبش داشتی را بدست آوردی و اما دیگر برایش وقتی نگذاشتی، انگار   سال ها پشت ویترین جواهرفروشی ایستاده باشی و انگشتری یاقوت را نشان گرفته باشی و اما امان از روزی که بخریش، ذوق و هیجان قبلی را فراموش کنی و یادت برود چه دلی در گروی خریدش داشتی. گاهی  رسیدن برایت آخر خط میشود و چه غمگین میشود که دوستی را به همین نحو از دست بدهی، که آن وقتی که دوست داشتنی در قلبت ریشه دوانیده دیگر به آن آب ندهی، توجهت را از آن بگیری و درست مثل گیاهی که ریشه اش در بی آبی بخشکد، درونت همه چیز آرام آرام شکوهش فرو بریزد، آن وقت است که زیرلب زمزمه میکنی نرسیدن به از رسیدن شاید...

 اصلا اگر قرار بر آن است که تاوان رسیدن به جای شور و هیجان و شادی و طروات چیزی شبیه  کسالت، تکرار و خستگی باشد همان بهتر که آدمی نرسد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 17 July 15 ، 13:28
notenevis ...

گاهی هم از سبک سنگین کردن های بیشمار است که بیشتر از آن که همه چیز، تصمیمات هیجان انگیز به تو انرژی بدهند از تو انرژی می گیرند، که آن وقت است که یاد حرف های مادر می افتم که میگوید توکل کن، یک دل باش و از هیچ چیز نترس که دیگرنتیجه مهم نیست. اما گاهی فرسودگی بیشتر از آن است که یک دل بشوی، از بس که ترازو آوردی، از بس وزنه گذاشتی و اندازه گرفتی و هی با خودت زیر لب گفتی نکند اشتباه کرده باشم؟ نکند انتخابم درست نباشد پشیمان بشوم و گاه همینوقت هاست که از دست میدهی... از دست میدهی آدم ها را، چیزها را، حتی رویاها و آرزوهای قیمتیت را میان شک و تردیدهایی که از درون تو را خورده اند و اکنون دندان تیز کرده اند برای جانت، که ببلعند روح و روانت را، طراوت زندگیت را... گاهی مگذار تردیدو دودلی این ها را از تو بگیرند که گاه فرصت همان یک مرتبه است و بس...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 17 July 15 ، 13:22
notenevis ...

تمام عصرها را هم که شاد بوده باشی، تمام روزهای زندگیت هم که از لحظه به لحظه اش نهایت استفاده را برده باشی باز هم دست آخر غروب جمعه ضدحال بودنش بیشتر از آن است که دلت نگیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 17 July 15 ، 13:02
notenevis ...

هرکس بد ما به خلق گوید،  ما چهره خود نمی خراشیم / ما خوبی او به خلق گوییم،  تا هردو دروغ گفته باشیم 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 15 July 15 ، 21:57
notenevis ...

لحظاتیست در زندگی که به یاد ماندنیست، مثلا آن لحظه که در جایی میان یک جمعیت شلوغ عظیم گیر کرده ای،  با یک حس دلتنگی، بلاتکلیفی، یا احساسی کاملا عجیب و با یک غریبگی سر بر میگردانی دنبال آشنا میگردی، یک لحظه عزیزت را میبینی، یک لحظه آشنایی میبینی، تمام وجودت، سرتا پایت خالی از انتظار تلخ پر از یک آرامش عمیق و شیرین و دوسداشتنی میشود، تلخی انتظار را از یادت میبرد و انگار کل دنیای پیرامونت را با تو دوست تر کند، اصلا انگار دیگر غریب نباشی چون همانی را که باید پیدا کردی و تو دیگر نقش یک غریبه را نداری، میشوی آشنایی که در میان هزار غریبه گیر افتاده در غربت.

 یکی را در نزدیک ترین فاصله به خودت داری و این یعنی بی اهمیت شدن هرچه اتفاق است در پیرامونت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 15 July 15 ، 21:54
notenevis ...

شاید امروز به نوعی روز خاص باشه، شاید به خاطر یه تولد مبارک همراه شده با یک توافق خیلی خوبی که لبخند را بر لب تمام مردممون آورده. مدت ها بود که این شادی، این لبخند، این اتحادی که بین هممون هست رو ندیده بودم، شاید به نوعی اونقدر همه چیز تصنعی شده بود که هیچ امیدواری برامون باقی نمونه. اما بعد از گذشت ده سال بالاخره بوی بهبود ز اوضاع شنیده شد، بالاخره دکتر ظریف به کل دنیا ثابت کرد که دیپلماسی یعنی چی؟ پای میز مذاکره کردن یعنی چی؟ صحبت به جای جنگیدن یعنی چی؟ دکتر ظریف شاید مصدقی دیگره که هروقت در آینده تاریخ اسمش بیاد همه با یک غرور ملی بهش دید داشته باشن. وقتی همه چیز دست به دست هم میدن که روز بیست وسوم تیرماه نود و چهار تبدیل بشه به یک روز  ابری نیمه بارونی دوسداشتنی تولدی توافقی هسته ای دیگه حرفی واسه گفتن نمی مونه. فقط میتونم از احساسم بگم که خوشحالم.


پ.ن: لازمه تاکید کنم توافق لوزان در روز تولد خودم اعلام شد:]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 July 15 ، 15:33
notenevis ...