نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۳۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

در حین انجام دادن کارهایم شروع به دیدن یکی از تدتاک هایی که در آرشیو داشتم کردم و آنقدر برایم جذاب بود که در حالی که دوبار دیدمش باز هم برای تمام دختران فرستادم تا ببینند. داستان از این قرار بود که در این تدتاک از برابری توانمندی زن و مرد در همه چیز حرف میزد و اما تفاوتی که زن ها دارند... زن ها به تفکر کامل بودن از همان بچگی عادت داده میشنود  واما مردها به شجاع بودن...و همین میشود که اعتمادبنفس دختران خدشه دار میشود، که فکر میکنند وقتی میخواهند باری شغلی فرم پرکنند باید تمام نیازهای آن شغل را برآورده کنند در حالی که در شرایط برابر مردان فقط به 60 درصد برآورده کردن نیازهای آن شغل فکر میکنند ... یا وقت هایی که به پسرها آموزش داده میشود که ریسک کنند، ریسک مداوم و جلو بروند  واما به دخترانمان تنها احتیاط و محافظه کاری آموزش داده میشود..برایم جالب بود که تد تاک درباره جامعه آمریکا صحبت میکرد و اما به نظر شخصیم در همه جای دنیا حرف هایش سندیت داشت...میگفت که باید به دخترانمان یاد بدهیم که برای دوست داشته شدن نیاز به کامل بودن ندارند که با شجاع بودنشان بیشتر دوست داشته میشوند ... حرف هایش در گوشم زنگ میزند، باید شجاع باشم، باید قوی باشم، آنقدر شجاع، قوی و قدرتمند که هیچکس نتواند مرا به خاطر جنسیتم کنار بزند، آنقدر اعتمادبنفس داشته باشم که بدانم در همه چیز موفق خواهم شد، اگر بخواهم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 14 June 17 ، 21:34
notenevis ...

مثل رودخانه می مانند، آدم ها را میگویم، میتوانند عمیق باشند اما جوری زلالت و آرامششان جلبت کند که دلت بخواهد درونشان باشی و زندگی کنی، و میتوانند آنقدر سطحی باشند و کم عمق که دلت  نخواهد حتی کشفشان کنی، از بس سر و تهشان مشخص است، از بس هربار همه چیزشان برایت رو بوده...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 13 June 17 ، 19:55
notenevis ...

باید جواب داد ، نباید همیشه سکوت کرد، نباید رخوت به جانت افتد و مرز بین پاسخ دادن و ندادنت گم بشود، اما برای کسی که جواب دادن و ندادنت فرق ندارد، چه فرق میکند، چه سکوت کرده باشی، چه تند و تند پشت هم حرف بافته باشی و گره های فرش دلت را باز کرده باشی داده باشی دستش...نمیفهمد...نمیخواهد که بفهمد...باید فرق را دانست، بین کسی که جوابت برایش مهم است و کسی که بی پاسخ ماندنش به معنی احترام بیشتر به طرفین است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 13 June 17 ، 19:53
notenevis ...

چشمانم را میبندم، کمی پیاده با چشمان بسته راه میروم، غرق میشوم، سرگیجه میگیرم ، حس میکنم تکیه گاهی میخواهم تا بتوانم برای لحظاتی دستم را به آن بگیرم و باز به این دنیا بازگردم، بوی عطر بهار نارنج مستم کرده، حس میکنم بهار را با تمام وجود نفس میکشم، درون ریه هایم میکشم ، دلم نمیخواهد چشمانم را باز کنم ...همینطور کورمال کورمال گیج ویج راه میروم  و دستم به جایی بند نمیشود ...یک لحظه احساس میکنم همه چیز مثل یک خواب است، حتی زندگی، دوست ندارم از خواب بیدار بشوم، ذهنم آبستن تمام خاطرات میشود، خاطراتی که لحظه ای هست و دمی دیگر نیست...چشمانم را باز میکنم، دلم نمیخواهد غرق بشوم، خودم را وسط پیاده رو میبینم ، ایستاده، آفتاب توی چشمانم میخورد و تازه میفهمم حواس پنجگانه چه موهبتیست، سرم را بالا میکنم ، رو به آسمان، دلم میخواهد فریاد بزنم خدایا شکرت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 13 June 17 ، 19:47
notenevis ...

همیشه همه چیز آنطور که میخواهی نمیشود، همیشه همه چیز بر وفق مرادت پیش نمیرود... این ها را کسی عمیق میفهمد که یک بار تا ته چیزی را رفته باشد، ته عشق، ته احساسات، ته کار کردن، ته درس خواندن...فرق نمیکند که ته چه چیزی، مهم آن است که یک بار تا آخرش را رفته باشد و اما نرسیده باشد، یک بار از عمق وجودش خواسته باشد، یک بار با تمام وجود تلاش کرده باشد و اما نشده باشد، به بن بست رسیده باشد و اخ از این بن بستی که میشود یک انتها که کمتر کسی درکش میکند، و  اما جوری درکش کرده ای که حس میکنی زندگیت ته گرفته و تا سوختنت چیزی باقی نمانده...اما آدم ها با هم فرق میکنند، فرق آدمی که بلند میشود، و خودش را برمیدارد و نمیگذارد که آتش بگیرد، با آدمی که زندگی و فرصت هایش را میسوزاند در همین است، یکی تهدید انتها را به بازی میگیرد و فرصت گیری میکند و یکی هم همین میشود ته زندگیش ... تا تو از کدام دست آدم ها باشی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 13 June 17 ، 19:47
notenevis ...

داستان تازه از آن جا شروع میشود که ظرف زندگیت نه دیگر پر میشود و نه سرریز میشود و نه حتی خالی می ماند...همه چیز به اندازه و متعادل در ظرف داری جز یک چیز و آن هم "حال خوب" است...از یک جا در زندگی تفریح همان تفریحیست که روزی تا سرحد مرگ به تو هیجانی وارد کرد که صدای جیغ ها و خنده هایت حسرت به دل کودکان هم میگذاشت، اما از یک جا دیگر پر نمیشوی، ظرف احساساتت پر میشود و اما درونت خالی می ماند از کسی که بتوانی راحت با او از همه چیز همانطور که هست بگویی، کسی که بتوانی حال خوبت را کنارش تقسیم کنی، کسی که باز تو را به یادت بیاورد، به تو یادآوری کند که از یاد نمیروی هرگز، یکی که فراموشت نکند...از یک جا باید یکی باشد که آنقدر زیاد دوستش داشته باشی، دوستت داشته باشد که نتوانی، نتواند کسی را بیشتر دوست داشته باشی، دوستت داشته باشد...باید یکی باشد که نیست...از یک جایی به بعد هرچه شادی کنی، هر چقدر هیجان به زندکیت تزریق کنی، هرچقدر آرامش داشته باشی ، باز ظرف زندگیت خالی می ماند و تو پر نمیشوی... میشوی یک ظرف پر از خالی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 13 June 17 ، 19:45
notenevis ...

جنگیست نابرابر میان آدم ها و زندگی، جنگی که باید آنقدر قوی بشوی که روبرویش بایستی، قد علم کنی، تما قد جوری از خودت دفاع کنی که نتواند  تو را از حرکت بایستاند...نتیجه جنگ همیشه به نفع آدمی اما نیست، گاهی آنقدر تلفات میدهی، روحت خورده میشود، جسمت آش و لاش  میشود، اما باید بلند شوی، خودت را بتکانی، جلوی زندگی بایستی و باز هم بجنگی...تنها خوبیش  آن است که تنها زمانی تو را از پای در می اورد که مرده  باشی...مرگ پایان جنگ است که کاش انقدر خوب جنگیده باشی که با مرگت هم تو فاتح این میدان شده باشی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 13 June 17 ، 19:44
notenevis ...

زندگی هرچقدر هم معادلاتش پیچیده باشد و شرایطش غیرقابل پیش‌بینی باشد اما دست آخر اگر یک برنامه ریزی درست پشت آن نباشد، زندگی بر پایه شانس و اقبال میشود و آن وقت اگر بر حسب اتفاق در جای نادرست قرار گرفتی حق اعتراض نداری! همین که بدانی برای رسیدن به آن تمام تلاشت را میکنی دیگر طبق برنامه پیش نرفتن همه چیز هم یک جا مفهومش را از دست می دهد و این درست همانجاییست که در مسیر درست قرار گرفته ای و برنامه‌ریزیت هم در همین مسیر است. فقط همین که بدانی چه میخواهی و چه نمیخواهی نصف ماجرا حل میشود و بقیه آن فقط کمی جاه طلبی میخواهد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 13 June 17 ، 07:40
notenevis ...

تقصیر ما نبود، میخواستیم جایی در میان لحظات شاد باقی بمانیم، روزگار لجبازی کرد، ماندیم جایی میان گذشته و آینده، حالمان گرفته شد.

پ.ن: حال ما اما خوب است تو باور کن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 13 June 17 ، 07:40
notenevis ...

مولانا در شعری میگوید:"هرکه در این بزم مقرب تر است، جام بلا بیشترش می دهند." حکایت ما آدم ها همین است، که اگر کسی را دوست داشته باشیم، برایمان عزیز باشد، حتی لحن و ادبیات به کاربردن حروفش هم مهم میشود، رفتارهایش آنقدر مهم میشوند که گاه یک اخم کافیست تا فکر کنی دنیا برسرت آوار شده. از مهم بودن آدم هاست که دلگیر میشوی ازشان و الا بد بودن یا بداخلاقی آدم ها چیز جدیدی نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 13 June 17 ، 07:39
notenevis ...