نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

آدم بزرگ تر که میشود محتاط تر میشود، بهای تجربه را اینطور پرداخت میکند که ریسک پذیری و جسارتش کمتر میشود، دور وبرش را خلوت تر میکند و آنقدر سرش را گرم زندگی میکند که پخته شود، هی هربار که اتفاقی می افتد صبوریش بیشتر میشود، هی هربار سکوت کردن را بهتر و کاربردی تر یاد میگیرد. بعد که کم کم یاد گرفت درد بزرگ شدن را آن وقت است که عادت میکند به همه چیز کم کم. اما یک جا هست میزند زیر همه چیز هیجان لازم، تغییر لازم، شادی مفرط لازم میشود و آن وقت به این نقطه که رسید بزرگ و کوچک سرش نمیشود، درست مثل همان کودک کله شق درونش تمام هم وغمش میشود صرف تلاشی برای تزریق همین هیجان و شادی و تغییر به زندگی. درست همین نقطه ایستاده ام و از هرگونه اقدام جهت فرار از چاله چوله های عادت و روزمرگی و سکون شدیدا استقبال میکنم! بلی!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی