نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۶۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

روزی که زندگیت خالی از چالش شده باشد، یعنی درست همان روزی که هدفت را گم کرده‌ای! اصلا اینطور که اگر روزی صبح که از خواب بیدار شدی بتوانی در ذهنت هم‌زمانی که به صبحانه روزت فکر می‌کنی، کارهای ردیف شده را در نظر آوری و جلوی تک‌تکشان تیک بزنی یعنی همان روز را داری زندگی میکنی! اصلا همین که هرروزت را با این خیال سرکنی که یک نکته برای متفاوت شدنش با دیروزت پیدا کنی، غیر از آن است که در چاله روزمرگی اسیرنشده ای؟ به گمانم که یک زندگی پرچالش پر مشغله را به یک زندگی خالی راکد مانده در سکون ترجیح بدهم، حس جاری بودنش درست مثل حسیست که تماشای رودخانه‌ای با آب زلال و شفاف به من می‌دهد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 14 September 17 ، 09:06
notenevis ...

وروجک: خوب من وروجکم دیگه!این ور میرم اون ور میرم.قایم میشم اینو بر میدارم اونو بر میدارم.


آقای نجار: ولی این خیلی بده!


وروجک:درست میگی این خیلی بده ولی یه چیزه دیگه از اینم بدتره اینکه تو میتونی منو ببینی.فقط تو می تونی منو ببینی.آدمای دیگه نمی توونن.


آقای نجار:خوب اگه اینجوریه برو و دیگه نیا پیش من.اون وقت نامرئی می مونی!


وروجک:نمیشه جونم نمیشه!من باید پیش کسی که تونسته منو ببینه بمونم.این رسم وروجکاس....


سریال وروجک و اقای نجار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 September 17 ، 22:27
notenevis ...

یک تئوری هست که آدم به همه چیز عادت میکند، به هرچیزی، به هر آدم دیگری، هر شرایطی در زندگی، اما آن که به هرچیزی قانع بشود داستان را متفاوت میکند. کسی که به کم قانع بشود، تمام تلاشش میشود آن که دست از تلاش بکشد، و خودش را با شرایط وفق بدهد، نه سختی و نه نگرانی و نه ناراحتی... اما راستش آن که نتواند به کم قانع بشود، آن که برای رسیدن به تک تک رویاهایش حاضر بشود زمان صرف کند یعنی برگ برنده برای کشف آن چه که تا به حال خواسته اما نداشته دارد. به گمانم آدم ها دو نوعند، آن ها که شرایط را تغییر میدهند تا خودشان را بتوانند با آن وفق دهند و آدم هایی که خورد خورد قانع میشوند و خودشان را تغییر میدهند تا عادت کنند به شرایط و این خودش از بدترین خصلت های انسانی شاید باشد. جمله معروفی بود میگفت برای داشتن آن چه که تا به حال در زندگی نداشته ای کسی باش که تا به حال نبوده ای یا جمله دیگری که میگفت، برای کشف اقیانوسهای جدید، باید شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشیم.... یادمان نرود گاهی رسیدن به رویایمان به این همه تلاشش می ارزد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 September 17 ، 22:27
notenevis ...

قضاوت کردن از آن دست رفتارها و افکاریست که از دست آن نمیتوانى براى همیشه رهایى یابى اما میتوانى تا جاى ممکن کنترلش کنى، درست شبیه بیمارى اى مى ماند که قابل درمان نیست امامیتوان تا کمترین حد ممکن تاثیرش را روى زندگى کم کرد. قضاوت کردن یک بعد آن به من و تو مربوط است و اما اگر ادامه پیدا کرد، یک جا گریبان گیر خودت میشود ، آنقدرى که همان طور که قضاوت کردى بر سر خودت هم مى آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 September 17 ، 09:08
notenevis ...

اشتباه کردم که فکر میکردم تمام آدم های روی زمین خوبند مگر آن که خلافش به من ثابت شود. اشتباه میکردم که گمان میکردم صداقت میراثیست انسانی که تمام آدم ها به طور یکسان از آن بهره جسته اند. بله، من اشتباه میکردم که فکر میکردم همه آدم ها چون برگ گلند، بهتر از آب روانند. تنها آرمان شهری از دنیای آدم ها ترسیم کردم و زیر سایه درختانش خواستم که سفره زندگی را پهن کنم و با خوبی و خوشی در کنار دیگران زندگی کنم. من چه میدانستم دنیا پر است از آلودگی ها، جنگ ها، پر از آدم هایی که علیه آدم های دیگرند. من چه میدانستم دنیا جای زندگی نیست. من اگر میدانستم همان ابتدا، قبل از آمدنم به زور التماس و خواهش و تمنا هم که شده بود، میخواستم که به زمین نیایم. چه میدانستم که صلح، پاکی، صداقت طفلان گمشده ای هستند روی زمین...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 September 17 ، 09:03
notenevis ...

دوستى دارم که نوشته هایم هنوز جوهرشان خشک نشده در فضاى مجازى نسبت به آن رى اکشن نشان مى دهد، تکست دادم و پرسیدم واقعا به دلت مى نشیند یا که از سر رودربایستیست؟ اما همین که خیالم را راحت کرد که نوشته هایم مقبول است لبخند به لبم نشست و چه بهتراز آن که دوستان نزدیکت نوشته هایت را بخوانند و لذتش را ببرند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 September 17 ، 23:02
notenevis ...

شکلِ «کاترین دونوو» می‌خندی... 
«مونالیزا» می‌افته از سکه روبروی شکوهِ لبخندت
همه دارو ندارمو می‌دم 
واسه این‌که دقیقه‌ای باشم جای سنجاقکِ‌ گلوبندت

منو از بینِ دود سیگارم، 
مثلِ گنجشکِ بی‌گذرنامه راهی کردی به سرزمینِ تنت
خوش دارم که سفر کنم دائم 
آخرِ هفته‌های کشدارو سمتِ مازندران پیرهنت

پیرهنِ سبزتو که می‌پوشی، 
یه درختِ صنوبری انگار که سرش خم نمی‌شه از شن‌باد
من تگرگم، غریزه‌ای وحشی، 
عطشِ عاصیِ زمستونم که درختو برهنه‌تر می‌خواد

مثلِ نقاشیِ «فریدا»یی، 
مثلِ پاریسِ آخرین تانگو، مثل خطِ خوشِ «رضا مافی»
با همون دستای پر از شعرت 
برای شونه‌های لرزونم داری بی‌وقفه شال‌ می‌بافی

واسه این من که داره می‌پوسه،
بس‌که با مرگ زندگی کرده، بس‌که از مرگ زندگی‌ ساخته
بس‌که با پاهای خودش رفته 
هفته به هفته سمتِ یه آدرس... اون‌جایی که عرب نِی انداخته!

راهش از کوچه‌ی علی چپ نیست،
عمریِ مرگ رو بغل کرده تا مبادا به تب بشه راضی
خط زده می‌شه و خبر داره، 
دایناسورهای شورای شعراَم منقرض می‌‍شن آخرِ بازی

مثل یه کاغذِ مچاله‌س که 
ائتلافِ کریه و ننگینه بین قیچی و سنگو می‌بینه
حتا از پشتِ صدتا چشم‌بندم 
اعتصابِ غذای یه مادر تو یه سلول تنگو می‌بینه 

لقباش دم به دم عوض می‌شن: 
چپِ چپ کرده، الکلی، معتاد، عاملِ خارجی، لاییک، مزدور
اما اون هیچ کدوم از اینا نیست... 
تنها یه شاعرِ که رؤیاهاش می‌شه کابوسِ هر رییس جمهور

توی قرنی که کفره بیداری، 
بین این آدمای تکراری یه کمی خاص باشی می‌میری
وقتی خرچنگ ابوعطاخونه، 
وقتی دنیا «بیانسه»بارونه، «اِمی واین‌هاوس» باشی می‌میری 

شکلِ «کاترین دونوو» می‌خندی 
تا نذاری تموم بشه فیلمی که تَهش قهرمانا می‌میرن
دنیای بوفِ کوریمو دریاب! 
سایه‌هامون تماشایی می‌شن وقتی که دستِ هم رو می‌گیرن..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 September 17 ، 17:00
notenevis ...

دم دم هوای پاییز که میشه آدم دلش یجوری میشه...نزدیک پاییز که میشه آدم یه استرس عجیبی می گیره یه جور یه حس عجیب غریب..فرقی نمیکنه سن و سالت چقدر باشه و چقدر از فضای مدرسه رفتنت فاصله گرفته باشی، باز هم شور و شوق بچه مدرسه ای ها تو رو هم تو شور و استرس میندازه...حس آغاز سال تحصیلی جدید در حالی که شاید دیگه مدرسه رفتنی در کار نباشه و الان یا دانشجو باشی یا کلا درسی دیگه نداشته باشی باز هم فرقی نداره...پاییز که میشه باز هم همون حس تکراری زود شب شدن ها و کم بودن روز تکرار میشه..همون حس غروبای پاییزی که با هر غروبش دلت هوای یکی رو میکنه که لزوما هم نیست...همون حس تکراری دل رفتنی که با اولین بارون پاییزی میاد سراغت ... همون حس برگ ریزون برگای زرد درختا و صدای برگا زیر پات و حس و حال شاعرانه ای که بهت میده...پاییز که میرسه انگار همه حسای دنیا با هم از راه میرسن و با هر برگ ریزون و هر بارون و هر نسیم پاییزی جلوت جولان میدن که تابسون تموم شده و فصل تازه شده...هنوز هم نمیدونم فصل پاییز رو دوس دارم یا نه ...فقط میدونم باز هم همون حس و حال تکراری هر سال داره کم کم نمود پیدا میکنه ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 September 17 ، 07:21
notenevis ...

آن جا که در زندگیت یاد میگیری که هر خوبی نباید جوابش همان خوبی باشد در جهت عکس و بابت خوبی هایت تمام عالم به تو بدهکار نیستند، ان جا تازه شروع کرده ای به خوبی کردن بی منت...آدم است دیگر، فکر میکند اگر روزهای زندگی خودش همه سبز است، اگر قلبش مهربان است، اگر به آدم ها بدی نمیکند و نیت خوبی دارد، باید در دنیایش فقط خوبی یافت شود و یک جا همه خوبی هایش با هم جبران بشود...اما نه جانم...دنیا بی رحم تر از آن است که خوبی هایت در فقط با خوبی پاسخ داده شوند...آن وقت است که ذات خودش را مجبور به پذیرش میشود آدمی و بی منت ترین آدم وبی توقع ترین آدم خوبی هایش را مثل بارانی بر سر عالم میریزد... یادمان باشد که خوبی کردن در این دنیا تنها خوبیش اگر بازگشتش نباشد، اما به خودمان عجیب حس آرامش و صلح  ودوستی می دهد، چیزی که در وجود انسان های کمی ممکن است یافت شود  واین با ارزش ترین دارایی هر انسان میتواند باشد که به دنبال انجام رسالتش روی زمین است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 September 17 ، 07:08
notenevis ...

میدانی، همیشه که گفتار و رفتار مثل هم نمیشود، اصلا میتوانم شرط ببندم که نصف بیشتر مردم گفتارشان یک چیز است و رفتارشان چیز دیگر است، همین است که گاهی حتی لازم نیست کسی حرفی به میان بیاورد از احساسش، از منظورش، رفتار گویای هر آن چه که باید هست، همیشه که لازم نیست همه چیز را فریاد زد، گاه رودربایسی، گاه خجالت زدگی، یا حتی بعضا حس ترحم به آدم ها اجازه نمیدهد تا کار را یک سره کنند و گفتارشان و رفتارشان را یکسان کنند، درست مثل همان آدم هایی که دلشان با گفتارشان متناقض میشود، اما انگار چاره ای هم نداشته باشند، اما میدانی؟ حقیقت امر آن است که حتی اگر رفتار و گفتارت متنقاض شد، حتی اگر حس کردی نمیتوانی حرفت را روراست بگویی، تمام تلاشت را کن تا زبانت تلخ نشود، زبان تلخ آدم ها رانابود میکند، حرف آدم ها را پیر میکند، زبان تلخ از بدترین صفاتیست که نمیتوانم حتی به اجبار به آن نسبت انسانی بدهم...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 September 17 ، 21:38
notenevis ...