نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۸۳ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

میدانی؟ دوست داشتن را همه خیلی خوب می‌دانند، حتی اگر بلدش نباشند، اما می‌فهمندش، حسش می‌کنند، چرا که تمام حس‌های خوب دنیا را همین حس به آدمی می‌دهد، اما آن که یکی را چطور دوست داشته باشیش است که این احساس را خاص‌تر می‌کند، آن که چطور به او بگویی، چطور بفهمانیش است که باعث می‌شود نفری به یک نفر دیگر با اعتمادبنفس و جسارت بگوید :"دوستت دارم". اصلا آدمی خودش را ملزم به آن نمیداند که بخواهد دوست داشتنش را توی صورت تمام آدم‌های زمینی که دوستشان دارد داد بزند، اما...اما همان یک نفر است که آدمی دلش می‌خواهد از او این عبارت را بشنود، که اگر دیر بشود، اگر زمان بگذرد، آن وقت است که از دوست داشتن زیاد دیگر گفتنش هم سخت‌ می‌شود. آدمی که عزیز شد، خاص شد، رفتارش مهم شد، "کلمات" و نحوه بیان "جملاتش" هم مهم می‌شود و این اصلیست انکارناپذیر.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 30 June 15 ، 06:16
notenevis ...

به گمانم همه آدم ها یک روز یک جایی یک زمانی یک نفری ، یک آرزویی، یک چیزی در وجودشان را جوری از دست بدهند که دیگر از تکرار مشابه آن اتفاق بیمی نداشته باشند. آن وقت است که بار دیگر محتاط تر میشوند، تلاش میکنند که بیشتر از مسیر لذت ببرند و شادی را مزه مزه کنند تا آن که بخواهند به فکر آخرش باشند، درست مثل همان جمله ای که میگوید،"اندیشیدن به پایان هر چیز، شیرینی حضورش را تلخ می کند. بگذار پایان تو را غافلگیر کند، درست مانند آغاز." آدمی که یک بار از دست داد و دوام آورد ناگریز است بارهای بعدی پوست کلفت تراز دفعه های قبل دوام بیاورد و آن وقت است که یک جا بی آن که متوجه بشود یک روز موعد از دست دادنش میرسد و دیگر نمیترسد، بی آن که خودش بفهمد و آن وقت است که تازه میفهمد گاهی آدمی از هرچیزی زودتر ترسید زودتر هم از دستش میدهد و معنی زندگی در لحظه را بهتر درک میکند.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 29 June 15 ، 20:37
notenevis ...

گاهی هم مساله آن نیست که دوستش نداری، دوستت ندارد، گاهی تنها مشکل بر سر آن است که مدل زندگی کردن ها با هم متفاوت است. او یکجور تفریح میکند و به او خوش میگذرد و تو جور دیگر، او تنهایی را دوست دارد و تو از تنهایی گریزانی.. گاهی حتی مدل عاشقی کردن آدم ها متفاوت است، یکی رمانتیک احساسی که تنها بیان عشق آرامش میکند و دیگری عاشق نشان دادن احساس با رفتار و گفتار حس محدودیت به او می دهد... گاهی بحث واقعا بر سر دوست داشتن نیست، تنها مدل آدم هاست که با هم متفاوت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 June 15 ، 10:30
notenevis ...

آدم هایی هستند که در زندگیت شاید کم باشند، شاید فرصت زیادی برای وقت گذاشتن نداشته باشند اما همین که هستند کافیست. همین که همیشه آن جا ایستاده اند تا نه فقط با حرف هایشان در نقش گوینده ، نه فقط با گوش دادنشان در نقش شنونده بلکه در نقش یک حامی در عمل هم به تو ثابت کنند که به فکرت هستند، که میتوانی رویشان حسابی باز کنی  ومیتوانی هروقت ناامید شدی به آن ها رجوع کنی و بدانی که کمک آن ها معجزه میکند. اصلا به گمانم همه آدم ها باید حداقل یکی از این آدم ها در زندگیشان داشته باشند. همین.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 28 June 15 ، 22:31
notenevis ...

آدم ها هر چقدر هم که عجول باشند، هرچقدر کم طاقت باشند اما بالاخره یک جایی یاد میگیرند صبور شوند، که پای هر اتفاقی ناامید نشوند زود، که دست از تلاش برندارند و امیدشان دیر ناامید بشود... اما امان از آن روزی که یک "نا" بماند کنار "امید" و آن وقت هرچه واژه با بار معنایی مثبت جلوی چشمش ابهتش فرو ریخته میشود. صبر واژه ای میشود که خودش درد است، درمان میشود فقط معجزه ای که تمام حال خوبس را به او برگرداند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 June 15 ، 13:44
notenevis ...

غمگین تر از آن دوره گرد آوازخوانی که شب ها در خیابان از دل تنگش میگوید هم هست؟ صدایش انگار کل خیابان و کوچه را با خود همراه کند، هرکسی را در ذهنش یاد دلتنگی هایش می اندازد. خودش خالی از غصه می شود اما جماعتی را غمگین میکند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 June 15 ، 13:41
notenevis ...

گاهی هم آنقدر شبیهت میشود، آنقدر همگون میشوی با او که انگار "او"، "تویی" شده باشد در قالب یک جسم خاکی. گاهی آنقدر تفاوت ها اندک است که واژه "همزاد" متولد میشود و عجیب این تفاوت ها باعث خنده میشود تا ناراحتی. گاهی هم دیگر نمیتوانی بگویی "من"،"او"، تنها باید گفت یک "من" در قالب دو جسم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 June 15 ، 13:30
notenevis ...

من آدم صبوری هستم، از همان آدم‌های عجولی که اما عجیب در بخشیدن آدم‌ها صبورند، که کینه‌ای در دلشان نیست، همه را با مهربانی می‌بخشند و خیلی زود فراموش می‌کنند، اما ظرف احساساتم، ظرف صبوریم اگر سرریز بشود، امان از آن روز که اما لبریز بشوم، یکهو تصمیمم را می‌گیرم، آدم تصمیمات یکهویی هستم، یک  لحظه چمدان خاطرات و خوشی‌هایم را جمع می‌کنم، ناخوشی‌هایم را درون سطل زباله‌ها می‌اندازم و در ذهنم همه چیز را فراموش شده فرض می‌کنم و برگشت ؟ نه! برگشتی هم نیست...من ادم‌ تصمیم گیری های یکهویی هستم که میدانم در لحظه درست‌ترینند و برای هیچ‌کدامشان حسرتی به دلم نمی‌ماند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 June 15 ، 20:44
notenevis ...

همه ی آنهایی که مرا می شناسند
می دانند چه آدم حسودی هستم؛
و همه ی آنهایی که تو را می شناسند...
لعنت به همه آنهایی که تو را می شناسند.

- نزار قبانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 June 15 ، 20:20
notenevis ...

کسی که می نویسد الزامن حال خودش را نمینویسد، الزامن درباره خودش نمینویسد، شاید دارد حال تو را توصیف میکند، حس تو را بیان میکند در لحظه ای گذرا از زمان. 
حال وصف حال من است، این نوشته ها مخاطب خاص ندارند، هرکسی حالش با خواندن اینها خوب شود و یا همذات پنداری کند مخاطب این نوشته هاست. نویسنده این سطور خیلی بی خیالتر از این حرفاست.


از نوشته های : ای‌لیا

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 26 June 15 ، 20:09
notenevis ...